۱۳۸۶ تیر ۹, شنبه

خودکشی مترویی

همیشه وقتی با خبرخودکشی در مترو روبرو می شوم از خودم می پرسم چرا مترو؟

یکی دو ساعت پیش یک نفر خودش را در ایستگاه 15 خرداد مترو جلوی قطار انداخت و خودکشی کرد.
آخه چه اصراری هست که در مترو خودکشی کرد؟ شما جمعیت متروی بازار(15 خرداد) را تصور کنید! حالا یک نفر تو این شلوغی که اغلب هم همه آنها عجله دارند می آید و خودش را می کشد. حالا باید انتظار تاخیر چند ساعته مترو را کشید و کلی فحش و بد و بی راه نثار آن خدابیامرز کرد.

در ضمن این موضوع را که شنیدم یاد ماجرای یک خودکشی افتادم که نفهمیدم آخرش چی شد.

روزی روزگاری نه چندان دور (فروردین همین امسال) در تدارک برگزاری یک نشست خبری با حضور مهدی چمران در محل کارم بودم. این نشست قرار بود ساعت 10 برگزار شود و من زودتر آمدم تا کارها را هماهنگ کنم.
در اداره اخبار مشغول گرفتن پرینت بودم که تلفن زنگ زد و پسر جوانی از پشت تلفن گفت:خانم من می خواهم خودکشی کنم . بهتون اطلاع دادم تا بیایید از من گزارش تهیه کنید!!!!!!!!!!!!
کلی تعجب کردم و در عین اینکه خیلی عجله داشتم اما نمی تونستم هیچی نگویم و تلفن را قطع کنم.
پرسیدم چرا می خواهی خودکشی کنی؟
گفت: خسته شدم . تازه سربازی ام تمام شده اما نه شغلی دارم نه زندگی ای .
می گفت نامزد دارد . این موضوع را که گفت،نصیحت !!! کردنم را به این وادی کشاندم!!
اما قسم خورد که تا ظهر خودش را می کشد و فقط می خواسته اطلاع بده که اگر خواستیم برویم گزارش تهیه کنیم!!!تلفنش دقیقه ای بود و گویا بعد از مدت مشخص شده قطع شد.
میون رفتن و یا منتظر موندن برای تلفن مجدد مردد بودم. چند دقیقه ای منتظر موندم. خبری نشد. رفتم...................
تکمیلی:خبر مربوطه

۱۳۸۶ تیر ۷, پنجشنبه

فیلتره

الان سه هفته ای هست که سایت بلاگر که من در آن وبلاگ نویسی می کنم فیلتر هست و من با بدبختی فراوان می تونم وارد بلاگر شوم و نوشته هایم را به روز کنم. دیروز متوجه شدم با اکانتی که وصل می شوم بلاگ رولینگ هم که لیست وبلاگ هایی را که می خوانم را نشان می دهد فیلتر شده.
خوب حتما این دو سایت جوانان ما را اغفال می کنند که برادران هوشیار ما متوجه شده اند و این اقدام ملی را انجام داده اند . اصلا چه معنی داره که من در سایت اجنبی ها وبلاگ نویسی کنم . این همه پرشین بلاگ و بلاگفا و.... هست.
ولی خارج از شوخی ، فقط امیدوارم فیلتر این سایت ها را بردارند چون واقعا احمقانه است و کلی دردسر برای من ایجاد کرده است ضمن اینکه قسمت کامنت های وبلاگ هم به خاطر این موضوع فیلتر شده است.

۱۳۸۶ تیر ۵, سه‌شنبه

صندلی بازی در شورای شهر

صندلی بازی را در دوران کودکی به یاد می آورید؟ این بازی امروز به نوعی جدید در جلسه شورای شهر اجرا شد.

ماجرا از این قرار است که از ابتدای دور سوم شورای شهر تهران ، حاج حسن خان بیادی در بدعتی جدید یکی از صندلی های منشی ها در کنار چمران را اشغال کرده است و حاضر به پایین آمدن و نشستن در کنار سایر اعضا هم نیست ، بنابراین گویا بعضی ها این تصمیم را گرفته اند که علیرضا دبیر و هادی ساعی به عنوان دو منشی شورای شهر به صورت نوبتی در تنها جایگاه باقی مانده در کنار چمران بنشینند.
ابتدا دو جلسه ای را دبیر بالا نشست و سه جلسه را هم ساعی در جایگاه منشی اول قرار گرفت اما امروز یک حرکت جالب از طرف این دو نفر صورت گرفت و هیچ کدام حاضر به نشستن در جایگاه منشی های جلسه نشدند اما بیادی بدون اعتنا به این ماجراها در جای غیر قانونی خود تکیه زد.

چمران از ساعی خواست تا به جایگاه هیات رئیسه بیاید اما ساعی گفت :من سه بار در آن جایگاه نشستم و اینبار نوبت دبیر است. دبیر هم گفت :من با رئیس شورا صحبت کرده ام و می خواهم همین پائین بنشینم و این درست نیست یک هفته بالا و یک هفته پائین بنشینم.
اما این وسط یک اتفاق دیگر هم افتاد. 13 عضو باقی مانده شورا باید در 12 صندلی پائین جا می گرفتند!!! ساعی که به جمع اعضا آمده بود در کنار خادم و در صندلی دانشجو نشست و دانشجو هم در صندلی شکیب جا گرفت . این وسط گویا شکیب کمی تعلل کرد و بدون صندلی باقی ماند و مجبور شد در صندلی های پشتی صحن علنی شورا بنشیند و بدون میکروفن ، با صدای بلند نظرات خود را ارائه کند.

تا آخر جلسه این منوال ادامه پیدا کرد و جالب تر از همه این بود که بیادی وقتی دید شکیب صندلی ندارد میکروفن خود را روشن کرد و با اشاره به ساعی و دبیر گفت : بهتر است هر فردی در جای خود بنشیند!!!!!!!!!
بله آقای حاج حسن خان !! بهتر است هر فردی در جای خودش بنشیند.

این عکس مربوط به روز نخست شورای سوم است که تازه منشی ها انتخاب شده بودند.

دانشجو، سخنگویی که عضو هیات مدیره استقلال شد

شاید نخستین برخورد و شناخت جدی من نسبت به خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر به سال آخر شورای دور دوم برگردد که قرار بود برای کاری که در آینده در این وبلاگ درباره اش می نویسم یک سلسله گفت و گو با اعضای شورای شهر داشته باشم و خسرو دانشجو یکی از این اعضا بود.

اون روزی که به اتاقش رفتم تا برای گفت و گو متقاعدش کنم را فراموش نمی کنم اما چون خواست آن حرف ها به رسم امانت همانجا باقی بماند من هم اتفاق های آن روز را که برای من فراموش ناشدنی است نقل نمی کنم.

اما روزی را به خاطر می آورم که در اردیبهشت ماه همین امسال به سخنگویی شورای شهر انتخاب شد و زمان انتخاب شهردار هم بود، قبل از اینکه به جلسه غیر علنی وارد شود از او خواستم که بگذارد عکاس ها و تصویربردارها از جلسه عکس و فیلم بگیرند تا گزارش های ما ناقص نباشد.قبول کرد . زودتر از او ، روابط عمومی شورای شهر خبرداد که با درخواستم در حال حاضر موافقت نشده اما یک دقیقه بعد ، دانشجو شخصا به روابط عمومی آمد وبا دلایل خاص خواست من را توجیه کند که الان آقای شریعتمداری به عنوان یکی از کاندیداها در حال ارائه برنامه های خود است و بهتر است بعد از ارائه برنامه های ایشان گروه های تصویری وارد جلسه شود که در نهایت به قول خود پایبند بودند و این اجازه صادر شد.
آخرین برخورد هم ، درخواست چندتا از خبرنگاران از ایشون برای بازگشت خبرنگار با سابقه و قدیمی شورا در روزنامه همشهری بود که ایشون در آن جلسه که شهردار هم حضور داشت ، پیش قالیباف رفت و درخواست خبرنگاران را مطرح کرد . گرچه هنوز این درخواست اجابت نشده است.

و ماجرای نامه خبرنگاران در جلسه علنی هفته گذشته به دانشجو در زمان بررسی لایحه تعیین قیمت بلیت مترو برخورد دیگری بود که ایشان به طور رسمی از پشت میکروفن نمایندگی شورا آن را اعلام کرد .
اما دلیل این مطالب که عنوان شد چی هست؟!! دیروز از اخبار تلویزیون به طور غیر منتظره شنیدم که ایشون به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره باشگاه استقلال انتخاب شده است . خوب اگر به خاطر داشته باشید در زمان دوره دوم شورای شهر ، مسعود زریبافان به این مسئولیت منصوب شده بود که به دلیل اتفاق هایی که برای باشگاه استقلال در آسیا در آن زمان رخ داد به طور اجباری و به تبعیت از سایر اعضای هیات مدیره مجبور به استعفا شد.

معلوم نیست چه اهدافی پشت پرده قرار دارد که علی آبادی به عنوان یکی از همراهان تیم احمدی نژاد در زمان شهرداری و شورای دور دوم علاقمند استفاده از این افراد در هیات مدیره باشگاه های پر طرفدار فوتبال است. بعد از ماجرای بیادی و کاشانی در پرسپولیس گویا باید در استقلال هم شاهد حضور اعضای شورای شهر می بودیم.
چهره شدن این افراد چه معنایی دارد؟چرا من فکر می کنم که در بسیاری موارد آقای خسرو دانشجو هدایت شده به عنوان سخنگو صحبت می کند و تغییر موضع داده است؟ آینده خیلی مسائل را روشن می کند و شاید نباید الان قضاوت کرد.البته آقای دانشجو خیلی باهوش هست و اصول بازی را خوب می داند ضمن اینکه سخنور قابلی هم هست و با کلمات زیبا بازی می کند.
در ضمن گفت و گوی زیبای فهیمه با دانشجو را در روزنامه اعتماد ملی امروز ببینید تا با نحوه سخنوری ایشون خوب آشنا شوید(اصلا‌ح‌طلبان قابليت‌هاي شورا هستند)

۱۳۸۶ تیر ۴, دوشنبه

بین15 تا 22 میلیارد چقدر فاصله هست؟

سوال خبرنگار رادیو از شهردار تهران: هزینه پیاده روسازی خیابان ولیعصر چقدر شد؟
شهردار تهران:15 میلیارد تومان

سوال خبرنگار رادیو از مدیرعامل سازمان زیباسازی: هزینه پیاده روسازی خیابان ولیعصر چقدر شد؟
مدیرعامل سازمان زیباسازی: 17 میلیارد تومان

سوال خبرنگار رادیو از معاون مالی سازمان زیباسازی: هزینه پیاده روسازی خیابان ولیعصر چقدر شد؟
معاون مالی سازمان زیباسازی: 22 میلیارد تومان

نتیجه اخلاقی پخش این گزارش از رادیو: اخراج مسئول روابط عمومی سازمان زیباسازی

حال پیدا کنید پرتقال فروش را!!!
پی نوشت:کل هزینه پروژه شامل مبلمان شهری به همراه پیاده راه سازی ولی عصراست .چون هزینه کل پروژه، فاقد است(مصوبه شورا را هنوز ندارد)باید رقم دقیق آن برای ارائه به شورا خیلی وقت پیش اعلام می شد(قبل از سال 86) تا هزینه در صورت تصویب شورا حالت قانونی پیدا کند پس نمی توانیم هزینه پیاده راه سازی را از مبلمان شهری جدا کنیم .

۱۳۸۶ تیر ۳, یکشنبه

وبلاگ ساعی

خیلی خوبه که هر روز با وبلاگ یکی از اعضای شورای شهر روبرو می شوم. این خودش یک گام مثبت هست که خیلی تاثیرگذار می تونه باشه. جالبه که بیشتر اصلاح طلبان شورای شهر در این زمینه پیش قدم بودند.
اخیرا متوجه شده ام که آقای هادی ساعی هم وبلاگی به نام «تهران فردا» دارد. گرچه دیر به دیر به روز می شود ولی می تواند یک کانال خوب برای ارتباطی از نوع دیگر با شهروندان دنیای مجازی باشد.
یک ایراد هم در این وبلاگ ها وجود دارد.به قول فهیمه :«در این وبلاگ ها هیچ لینکی به دیگران وجود ندارد، حداقل که می توانند به خودشان(اعضای شورای شهر) لینک بدهند تا مخاطبانشان متنوع تر شوند.»

شاملو

گپ آخر روزنامه امروز سرمایه با سیاوش شاملو فرزند احمد شاملو هست(«آيدا» صرفاً معشوق ذهني شاملو بود). البته این گپ از این لحاظ جالب هست که دو فرزند شاملو مخصوصا گویا سیروس شاملو ارتباط خوبی با آیدا نداشتند و حتی در برخی موارد نقدهای جدی هم به خود شاملو داشتند.

اما در صفحه شهرش هم من درباره شهر الکترونیک(شهری خالی از سکنه) مطلب دارم.
یک هفته ای هست که صفحه گزارش روزنامه تهران امروز راه افتاده و من قرار است در این صفحه اگر فرصتش باشد و البته بعد از امتحان های دانشگاه، ترجمه داشته باشم ولی استثنائا امروز یک گفت و گوی بسیار کوتاه با دکتر نجفی درباره مرکز پژوهش های شورا داشتم(مركز پژوهش‌ها، شورا را به دنياي نخبگان وصل مي كند) و شیده عزیز درباره ایجاد چنین مرکزی در تهران گزارش اصلی را نوشته است(تهران به ايستگاه پژوهش رسيد)

۱۳۸۶ خرداد ۲۱, دوشنبه

سه روزنامه اصلاح طلب و سه دیدگاه

دیروز جلسه شورای شهر بود و امروز داشتم بازتاب جلسه را در روزنامه ها بررسی می کردم. نحوه انعکاس خبر جلسه در سه روزنامه هم میهن، اعتماد و شرق برایم جالب بود. دو روزنامه (اعتماد و شرق) به حاشیه ها پرداختند و هم میهن با وجودی که به اصل جلسه پرداخته اما در متن خبر حاشیه های دیگری را گنجانده است.

روزنامه اعتماد امضا نشدن حکم شهردار را با این خبر جدید پیش برده است که تاخیر در امضای حکم به دلیل امتناع چهار نفر از اعضای شورای شهر برای امضای صورتجلسه انتخاب شهردار است. این خبر از منبع آگاهی در شورای شهر گرفته شده است اما باید در صحت آن تردید کرد چراکه اگر اینگونه می بود حتما مسئولان دولتی این موضوع را اعلام می کردند که مثلا مدارک صورتجلسه ناقص است در حالیکه مسئولان وزارت کشور در این مدت هیچگاه به این موضوع اشاره نکردند و همیشه بررسی صلاحیت و روند
اداری را مورد تاکید قرار دادند.


اما روزنامه هم میهن درباره جلسه نوشته و در لید تحلیلی مطلب به تغییر رویکرد خسرو دانشجو به عنوان سخنگو شورا اشاره کرده که دو هفته است بدون اینکه خبرنگاران از او سوالی بپرسند از وزارت کشور می خواهد حکم شهردار را امضا کند چون تبعات دارد. البته هیچگاه از این تبعات چیزی عنوان نشده چون ما که می بینیم شهردار دارد کار خودش را انجام می دهد. هم میهن به این نکته تاکید کرده که چرا دانشجو دو هفته است که سنگ شهرداری را به سینه می زند که در رای گیری اخیر به او رای نداد(شاید هم رای داد چون هنوز تکلیف آن رایی که برگشت به سمت قالیباف مشخص نیست و گزینه شیبانی رد شده است) اما به هر حال در دوره قبل هم دانشجو یکی از مخالفان سرسخت قالیباف بود . اما حاشیه هم میهن درباره چرت زدن طلایی در جلسه دیروز شورا بود که مثل هفته گذشته در زمان ارائه گزارش مسئولان شهرداری درباره بافت های فرسوده به خواب نیمه عمیقی رفته بود.


روزنامه شرق به شورایاری ها پرداخته و بدون اینکه از منبعش که احتمالا رئیس کمیسیون فرهنگی شورا بوده نامی ببره درباره احتمال جدا شدن ستاد شورایاری ها از کمیسیون فرهنگی و اجتماعی خبر داده است. خوب بهر حال شورایاری ها برای خیلی ها چرب است و دعوا بر سر در اختیار داشتن آن هم قابل پیش بینی!

۱۳۸۶ خرداد ۲۰, یکشنبه

قالیباف در نگاه یک

دیشب رئیس یک گفت و گوی جالب با شهردار تهران در نگاه یک داشت.گرچه تمام صحبت های قالیباف تکراری بود اما روند مصاحبه به گونه ای پیش می رفت که اصلا خسته نمی شدی و حداقل من یک نفس تا آخر مصاحبه به تعبیری حتی پلک نزدم.

چند جای مصاحبه به نظر من جالب بود:

مصاحبه با سوال روزکه به صورت جالبی پرسیده شد،شروع شد.یعنی این سوال که «آيا در حال حاضر مي‌توان گفت که شما شهردار تهران هستيد؟ »

سوال درباره اینکه شما با چند اتوبوس به شهرداری آمدید؟ هم جالب بود که البته جواب شهردار قشنگ تر بود که گفت وقتی با اتوبوس از شهرداری می روند باید با اتوبوس هم آمد.

اما گزارش های مردمی و نشان دادن اعتراض های مردم هم از موارد جالب بود که بعد از اتمام گزارش مردمی دکتر احمدی با لحن خاصی گفت که گویا مردم برای شما فرش قرمز پهن نمی کنند!!

اما آنجایی که دست قالیباف را مجری برنامه گرفت و خواست درباره تخلفات در شهرداری مردانه پاسخ دهد هم قشنگ بود. به هر حال هیچ مدیری نمی گوید در محل مدیریت من تخلف صورت گرفته که قالیباف هم این موضوع را به مانند همیشه تکذیب کرد اما مطرح شدن این سوال در رسانه ملی می تواند سوال هایی را در اذهان عمومی ایجاد کند.

به هر حال گفت و گوی جالبی بود که البته نمی توان دنبال برنده گفت و گو بود چون شهردار هم با زیرکی خاصی پاسخ داد.
انتشار کامل مصاحبه در ایسنا
فیلم گفت و گو

۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه

تریبون شهره شیرزاد

از آرشیو ماه فروردین شروع کردم به خواندن وبلاگ یک خانم جوانی که عضو شورای شهر ارومیه هست. خانم شهره شیرزاد خیلی جالب و جذاب و با وجود مخالفت های بسیار،از شورای شهر ارومیه می نویسد.
گویا جلسات شورای شهر ارومیه پشت درهای بسته انجام می شود و ایشون مانند یک خبرنگار اما عضو در شورای شهر جلسات را به این نوع اطلاع رسانی می کند.

۱۳۸۶ خرداد ۱۵, سه‌شنبه

در خواست های فامیلی

روز یکشنبه و بعد از جلسه شورای شهر ، خسرو دانشجو که سخنگوی شورای شهر هست، بدون اینکه خبرنگارها از او سوالی بپرسند ، خواستار صدور حكم شهردار تهران توسط وزير كشور در سريع‌ترين زمان ممكن شد و گفت: «صدور اين حكم در كوتاه‌ترين زمان ممكن به نفع شهر و شهروندان است
اما اون طرف ماجرا کامران دانشجو اخوی خسروی شورای شهر قرار دارد که استاندار تهران است و ایشون در اظهار نظری گفته :« پس از دريافت پاسخ استعلام‌هاي درخواستي از مراجع ذي‌ربط،‌ نظر خود را درباره مصوبه انتخاب شهردار تهران به وزارت كشور ارائه مي‌كنم
او گفته که وزارت كشور طبق روال كاري خود خواستار بررسي شكل و محتواي مصوبه، احراز صلاحيت‌ها و دريافت نظر استانداري شده است.
خوب آقای خسروخان دانشجو به جای رسانه ای کردن ماجرا ، می توانستی گوشی تلفن را برداری و یک زنگ به برادر بزنی و بگی حالا که حکم دست تو هست ، کمی عجله کن!

۱۳۸۶ خرداد ۱۴, دوشنبه

جلسات مثلا علنی

آقای مسجد جامعی ساعت ده و نیم که جلسه شورا از حالت بدون مستمع به شکل با مستمع و در صحن علنی شورای شهر برگزار شد به سمت جایگاه خبرنگاران آمد و گفت:«جلسه علنی شده ها»

اما ماجراهای جلسه مثلا علنی!
ابتدا قالیباف گزارش بسیار کوتاهی درباره جایگاه آی تی در شهرداری داد و می گفت الان کامپیوتر در بسیاری از اداره های ما به پلی استیشن تبدیل شده . البته علیرضا دبیر اون وسط گفت که برای چت کردن استفاده می کنند که همین نقل قول را قالیباف پشت میکروفن گفت. بعد قالیباف در ردیف جلو نشست و تریبون را به سایر مسئولین شهرداری واگذار کرد تا توضیحات تکمیلی را ارائه کنند.

اما حاشیه ها شروع شد
از چهارده عضو حاضر(خانم ابتکار خارج از کشور هستند) به جز خسرو دانشجو و شاید تا حدودی شیبانی هیچ کدام به جلسه توجه نداشتند. آقای نجفی که از ابتدا ،شروع به نصیحت کردن ساعی کرد . مسجد جامعی و خادم با هم صحبت می کردند. خانم آباد و احمدی نژاد هم با یکدیگر مشغول حرف زدن بودن. علیرضا دبیر جلو نشسته بود و با معاون شهردار رکورد صحبت کردن را شکست. مرتضی طلایی که حسابی مشخص بود که چند روزه نخوابیده در حال چرت زدن بود . چمران و قالیباف هم با یکدیگر گفت و گو می کردند.بیادی یک چیزهایی می نوشت و کاشانی هم وسط جلسه رفت و آخرای جلسه اومد. بعد از تمام شدن گزارش هم فقط شیبانی و دانشجو سوال پرسیدند و جلسه یکشنبه که همیشه بدون حضور خبرنگارها برگزار می شد و امروز استثنا قائل شده بودند اینگونه به پایان رسید.
گویا جلسه فقط برای خبرنگارها بود.

۱۳۸۶ خرداد ۱۲, شنبه

صفحه شطرنج

دو هفته پیش و در ماجراهای انتخاب شهردار بود که یکی از بندگان خدا، شعری را از شفیعی کدکنی برای من و دو نفر دیگر خواند که دقیقا شرح حال آن روزها و این روزهاست.
صفحه شطرنجی که از قبل چیده شده و بعد به تو می گویند : بازی کن
می توانی بازی کنی ، می توانی هم یک تیپا به آن بزنی و بازی را به هم بریزی:


وقتی که برین رقعه ی شطرنج نشستم
دنباله ی آن بازی دیرین کهن بود
هر مهره به جایی نه به دلخواه من و کار
بیرون زصف آرایی اندیشه ی من بود
پیش از من و اندیشه ام اندیشه ورانی
آن نطع به تدبیر خود آراسته بودند
بردی سره آنگاه درین بازی تقدیر
بر نطعی ازین گونه زمن خواسته بودند
گفتند که می کوش به هر شیوه که دانی
کاین بازی شطرنج بدین نظم و نظام است
نک مهره به دست تو و بازی ز تو اما
با یک حرکت نوبت بازیت تمام است
بر نطی ازین گونه توان برد به تدبیر ؟
خود چاره ی من چیست درین ظلم و ظلامش ؟
جز این که برین رقعه زنم - یکسره - تیپا
و ازاد کنم خویشتن از نظم و نظامش .


«دفتر مرثیه های سرو کاشمر»
استاد شفیعی کدکنی