۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه

وصیت

غرق در روزمرگی ها هستم.
مطلب برای گفتن زیاد هست اما حوصله ای وجود ندارد.در ضمن اینجا گوشه دنجی برای من نیست که بخواهم حرف های دلم را
بزنم.اصلا تهرانشهر را چه به درد و دل؟
صدای استاد توی گوشم می پیچه که این شعر بیژن نجدی را به نام وصیت پشت تلفن برایم می خواند:
نیمی از سنگ ها، صخره ها ،
کوهستان را گذاشته ام
با درهایش و پیاله های شیر،
به خاطر پسرم .
نیم دیگر کوهستان وقف باران است .
دریایی آبی و آرام را
با فانوس روشن دریایی ،
می بخشم به همسرم .
شب های دریا را
بی آرام بی آبی ،
با دلشوره ی فانوس دریایی ،
به دوستان دور دوره ی سربازی
که حالا پیر شده اند.
رودخانه که می گذرد زیر پل
مال تو
دختر پوست کشیده ی من بر استخوان بلور ،
که آب پیراهنت شود تمام تابستان.
هر مزرعه و درخت ،
هر کشتزار و علف را
به کویر بدهید
شش دانگ.
به دانه های شن ، زیر آفتاب.
از صدای سه تار من
سبز سبز پاره های موسیقی ،
که ریخته ام در شیشه های گلاب
و گذاشته ام روی رف ،
یک سهم به مثنوی مولانا ،
دو سهم به نی بدهید.
و می بخشم به پرندگان
رنگ ها، کاشی ها، گنبد ها ،
به یوز پلنگانی که با من دویده اند،
غار و قندیل های آهک و تنهایی ،
و بوی باغچه را ،
به فصل هایی که می آیند بعد از من.........

۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبه

حالا دست........

سه شنبه اول آبان 1386-صحن علنی شورای شهر- تجلیل از قهرمان کشتی فرنگی،حمید سوریان

۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

دولت منوریل را احداث شده می داند

گویا دولت پای خود را در یک کفش کرده که آبروی از دست رفته اش در رابطه با احداث منوریل در صادقیه را هر جوری هست جبران کند.
سایت تابناک که شبیه سایت بازتاب هست خبر داده :
پس می توان نتیجه گرفت که آنچه که به جایی نرسد فریاد است!!
این دیگه لج بازی هست و یک شوی تمام عیار تبلیغاتی!!!!!

۱۳۸۶ مهر ۲۶, پنجشنبه

زباله دزدی و مافیای زباله

گزارش های مختلفی درباره زباله دزدی تهیه شده اما اخیرا من هم دنبال این سوژه بودم. خیلی جالب بود که دیدم زباله دزدی مربوط به ایران نمی شود و خیلی از شهرهای جهان به آن مبتلا هستند.

از زمانیکه این گزارش را تهیه کرده ام دقت ام در خیابان هم بیشتر شده است چراکه گونی به دست های زیادی را دیدم که توی سطل های زباله سرک می کشند و زباله های خشک با ارزش را جمع آوری می کنند.
کلی هم کامیون زباله دیدم که بدون هیچ آرم و نشانی زباله ها را تجارت می کنند. با یک کارشناس که در این زمینه تحقیق هم کرده بود صحبت کردم. می گفت زباله دزدی که در نهایت بازیافت غیررسمی و غیربهداشتی را شامل می شود دارای یک چرخه است.

حلقه اول، زباله گردها هستند که از همه بدبخت – بیچاره تر هستند و بیشترین بیماری های روحی و روانی و جسمی مربوط به اینها هست. به هر حال اینها خطر می کنند و دست خود را در داخل زباله ای می کنند که امکان وجود اجسام نوک تیز و آلوده وجود دارد . پس آنها را بیماری های عفونی به شدت تهدید می کند .


حلقه دوم، واسطه هایی هستند که در محلات مکان های خاصی دارند و زباله های زباله گردها را جمع می کنند و به کارگاه های اطراف شهرهایی مثل تهران می دهند.

حلقه سوم ، همین کارگاه ها هستند که زباله های بازیافتی در آن انبار می شود.

حلقه پایانی هم کارخانه های بزرگی هستند که با خریداری این زباله ها سود اصلی را به جیب حلقه سوم سرازیر می کنند البته شاید در حلقه سوم بازیافت هم صورت گیرد.
اما بازیافتی که توسط اینها صورت می گیرد کاملا غیر بهداشتی است چون آلودگی با پلاستیک و کاغذ و مقوا حمل می شود و در مواد نهایی که تولید می شود این آلودگی ها وجود دارد. شاید این مواد تبدیل به جعبه شیرینی یا شانه تخم مرغ و....شود.

شهرداری هم مشخص نیست چکاره است!!!
هیچ وقت به طور اساسی به این موضوع ورود پیدا نکرده که عده ای این موضوع را به خاطر سود خودش در این میان می دانند.
فقط این را می دانم در این ماجرا سودهای میلیونی و میلیاردی نهفته است.

مطلب جالبی درباره زباله دزدی در نیویورک بخوانید:
نيويوركي ها زباله فروش شده اند
چند وقت پیش هم یک مطلب خواندم مبنی بر اینکه یک پیرزن انگلیسی زباله دزد یکی از بی نظیر ترین کلکسیونرهای نقاشی های بسیار ارزشمند هست!!!
*عکس از وبلاگ روزنه

۱۳۸۶ مهر ۲۲, یکشنبه

ماجرای قطع شدن تلفن دفتر مسجد جامعی

یکی از افرادی که در شورای شهر برایش احترام زیادی قائل هستم ، مسجد جامعی است اما متوجه برخی از مسائل نمی شوم. یا من زیادی خوشبین هستم و دیگران زیادی بدبین یا واقعا دارم اشتباه می کنم.

ده روز پیش تو برخی از سایت ها نوشته شد که چمران تلفن دفتر مسجد جامعی را قطع کرده است که روز بعدش چمران نسبت به این موضوع موضع تندی گرفت.

من از چند جا پرسیدم و همین چند دقیقه پیش هم به یکی از کارمند های شورا هم زنگ زدم و فهمیدم که در آن روز که تلفن دفتر مسجد جامعی یک طرفه شد تلفن دفتر خادم و شکیب هم این وضعیت را پیدا کرد. فردی که این موضوع را گفت یه چیز دیگه هم گفت و آن این بود که امروز هم برای دو ساعت تلفن چند تا از دفترها قطع بود.

یکی دیگر از کارمندان با نگاهی دیگر به این ماجرا، تقصیرها را به گردن معاون اداری شورا یعنی حبیب کاشانی انداخت!!!
اما پشت این ماجرا چی قرار دارد خدا می داند!!ولی چرا و چگونه ماجرای تلفن دفتر مسجد جامعی تنها رسانه ای شده هم دلیلش را نمی دانم!!

بهزاد نبوی و محمدرضا خاتمی در شهرداری

مثل اینه که بگوئیم بهزاد نبوی یا محمدرضا خاتمی باید معاون شهردار شوند تا اصلاح طلبان به سهم خود در نتیجه رای به قالیباف برسند.

امروز تو روزنامه اعتماد همکار خوبم آقای ابراهیم زاده گزارشی نوشته(دايره بسته مديران در شهرداري تهران ) که در عین نکته سنج بودن آن ، یک مورد (یا بهتر بگویم یک جمله) ازگزارش من را اذیت می کند.

موضوعی که این همکار من بهش پرداخته مسئله ای است که چند ماه پیش وقتی چند شغله بودن غلامحسین الهام سر و صدا به پا کرده بود ، قالیباف در جمع خبرنگاران قرار گرفت و در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر چند شغله بودن چندتا از مدیران شهرداری با قاطعیت اعلام کرد که آقای دنیا مالی که هم اکنون هم معاون فنی و عمرانی و هم سرپرست معاونت شهرسازی است به زودی در معاونت شهرسازی مستقر می شود و فردی برای معاونت فنی و عمرانی جایگزین ایشان می شود.
خب همکار ما بعد از چند ماه این موضوع را بسیار نکته بینانه دیده و به آن پرداخته اما در گزارش آقای ابراهیم زاده مسئله ای هست که من را آزار می دهد و فکر می کنم می خواهد از اصلاح طلبان حمایت کند ولی بد حمایت می کند چون این حمایت نتیجه معکوس دارد.
یک جا نوشته یا بهتر بگویم گزارش با این قسمت شروع می شود:« آن روز که شهردار تهران با چهره خندان دکمه طبقه هشتم شوراي شهر را فشار داد تا براي دور دوم مديريت شهرداري تهران را در دفترکار خود تجربه کند حمايت اصلاح طلبان شورا را پشت خود مي ديد و امروز که پنج ماه از آن روز مي گذرد هنوز اصلاح طلبان سهمي از مديريت هاي شهرداري ندارند

من اینگونه از این نوشته برداشت می کنم که اصلاح طلبان فقط و فقط برای سهم خواهی در شهرداری ، قالیباف را انتخاب کرده اند.آیا اینگونه هست؟ اگر اینگونه هست من نسبت به این موضوع اصلا احساس خوبی ندارم.

در ضمن نکته و سوال بسیار مهم تر این است که اصلاح طلب کیه؟ مسعود کرباسیان (معاون خدمات شهری)و احمد دنیا مالی و اخیرا محمد رضا واعظ مهدوی(معاون طرح و برنامه) ، محسن هاشمی(مدیرعامل مترو) و خیلی های دیگردر شهرداری اصلاح طلب هستند یا نیستند؟
یادمه زمانیکه کرباسیان و دنیا مالی معاون های شهردار شدند می گفتند کارگزارانی هستند!! می گفتند در دولت قبلی پست و مقام داشتند! می گفتند یکیشون تو سازمان کشتیرانی بوده و اون یکی هم رئیس گمرک بوده!! می گفتند به خاطر همین مسائل در دولت فعلی پست و مقامی ندارند!!
واعظ مهدوی هم که در دولت خاتمی معاون وزیر رفاه بوده!!
حالا اصلاح طلب کیه؟
یعنی باید بهزاد نبوی یا محمدرضا خاتمی یا .... معاون شهردار بشوند تا بگوئیم که مثلا اصلاح طلبان از مدیریت شهرداری سهمشون را گرفتند؟
در ضمن مگر سهمی هست؟ مگر ما خبرنگارها همیشه فریاد نمی زنیم جایگاه افراد متخصص در شهرداری کجاست؟
پی نوشت:دوست عزیزی که گویا از دوستان آقای دنیامالی است پیغامی برای این پست گذاشته اند که نظر ایشون را قبول دارم ولی
من هم این مسئله را به صورت پرسشی مطرح کردم.من می گویم اصلاح طلب کیه؟من می گویم مثلا چه فردی باید در شهرداری قرار گیرد تا دوستان اصلاح طلب شورا و غیر شورا راضی شوند؟من می گویم اون فرد اصلاح طلب باید عضو یکی از احزاب اصلاح طلب باشد تا ما بتوانیم به او بگوییم اصلاح طلب؟ اصلا اگر یکی اصولگرا باشد اما در کارش خبره باشد منش اصلاح طلبی این است که بگوید این نباشد، عوض شود؟ می دانم در همه عرصه ها بازی های سیاسی ورود پیدا کرده اما در شعار و ظاهر که غیر این است.
در ضمن در مدیریت قبلی شهرداری هم چند نفر که خط و مشی اطلاح طلبی داشتند مدیرعامل چند سازمان مهم شهرداری بودند. حتی من می دانم آنها با وجود اینکه در مدیریت احمدی نژاد بودند اما در انتخابات ریاست جمهوری به هاشمی رفسنجانی رای دادند.در ضمن با این حساب خیلی از اصلاح طلبان در شهرداری هستند. الان خانم نوری که در لیست اصلاح طلبان شورا بود در شهرداری مسئولیت دارد.

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

دستگاه صهیونیست سنج، ماجراهای خانواده بنتون

این روزها حسابی ماجراهای خانواده بنتون سر زبان ها قرار گرفته و افرادی هم که با این فرد و فروشگاه های زنجیره ای عرضه لباسش آشنایی نداشتند به لطف و مرحمت این جنجال ها آشنا شدند اما ماجرا از چه قرار است؟
گویا چند هفته پیش 5 تا از نمایندگان مجلس در تذکری به وزیر کشور خواستار پلمپ فروشگاه های بنتون در ایران شدند و نسبت به حضور این فرد در ایران و مذاکرات او با شهرداری هشدار دادند و با دستگاه های صهیونیست سنج خود، برای نخستین بار او را یک میلیاردر صهیونیست خواندند.
بلافاصله بعد از این تذکر ،دستگاه های صهیونیست سنج برخی از سایت های گمنام هم به کار افتاد و ماجرا تخریب شهرداری با شدت بالایی شروع شد تا جایی که این جنجال ها به روزنامه ایران رسید و یکی از دوستان خوبم در گزارشی بدون نام در این مورد نوشت و آتش را روشن کرد.
گویا با وجود تکذیب های شهرداری ، ملاقاتی بین مسئولین این نهاد با شخص بنتون برگزار شده که در آن جلسه که قرار بود محرمانه بماند شهردار هم حضور داشت اما به نظر من حاشیه های این ماجرا جالب تر است:
1- سایت فردا در دفاع از شهرداری به این موضوع پرداخته بود. وقتی داشتم نظرات مطلب را می خواندم ، نظر جالبی دیدم.فردی گفته بود اسم پسران قالیباف هم ریشه یهودی دارد و.... . اسم دو پسر قالیباف گویا الیاس و اسحاق است!!!!

2- یکی از روزنامه ها سفارش داده بود برایشان مطلبی را در این باره ترجمه کنم که گویا بنا بر سیاست هایی هنوز کار نشده است .

3- در جستجویی که به انگلیسی انجام دادم عمده خبرها سایت و روزنامه های جهان درباره حرکت نمایندگان مجلس ایران در صهیونیست خواند این فرد و درخواست برای پلمپ فروشگاه هایش بود. یعنی این مطلب بازخورد بسیار منفی در رسانه های جهان داشت.

4- در جستجویی که انجام دادم به این نکته رسیدم که این فرد در اسرائیل (شهر حیفا) تنها یک فروشگاه زنجیره ای!!! دارد و در بیت المقدس و در قسمت عرب نشین(خیابانی به نام احمد شقاقی) هم یک فروشگاه دیگر وجود دارد.(مشاور شهردار در مصاحبه با فارس فقط به یک فروشگاه در قسمت عرب نشین اشاره کرده بود که این موضوع را هم یکی از دوستانم به اطلاعش رسانده بود که البته این اطلاعات به طور کامل منتقل نشد.) در حالیکه فروشگاه های بنتون به طور رسمی در ایران هفت شعبه دارند.

5- در کشورهای عرب مسلمان فروشگاه های زنجیره بنتون خیلی به چشم می خوردند. کشورهایی مثل عربستان، مصر ، سوریه و امارات از جمله آنها هستند.

6- بنتون خانواده بسیار جالبی دارد . آنها سه برادر و یک خواهر هستند که کار خود را با هم شروع کردند. هر چهار نفر در شهر ترویسوی ایتالیا با خانواده هایشان ساکن هستند.این خواهر و برادرها خانواده های پر جمعیتی دارند به طوریکه به جز یکی از آنها سه تای دیگر هر کدام چهار فرزند دارند و جالب تر اینجاست که فرزندان آنها هم وارد این بازار بنتون ها شده اند.یعنی فروشگاه های بنتون خانوادگی داره می شود.

7- بنتون ها خانواده فقیری بودند که یک اتفاق و شاید یک تیزهوشی آنها را تبدیل به یکی از میلیاردرهای دنیا کرد.

8- شرکت بنتون به واسطه آگهی های تبلیغاتی جنجالی اش که ارتباطی هم با بحث پوشاک ندارد ، گاهی جنجال های اساسی به پا کرد.

9- اما در این جستجو ها به هیچ عقیده سیاسی که توسط این خانواده احیانا بیان شده باشد نرسیدم. اما در ایران به راحتی برای اینکه فردی را خراب کنند این انگ را بدون هیچ دلیلی به آدم های سرمایه دار خارجی وارد می کنند.البته تو دنیای تجارت قطعا این میلیاردر با افرادی که یهودی هستند ،سرمایه دار هستند و احیانا حامی اسرائیل هم هستند مذاکراتی داشته اما اینها دلیل نمی شود که این فرد نتواند در ایران سرمایه گذاری کند.
مرتبط:
همه چیز درباره بنتون ( سایت وابسته به دولت مرد میار آن را از ویکی پدیا ترجمه کرده است)
ماجراي «بنتون» از هياهو تا واقعيت (گزارش خبرگزاری فارس که البته خیلی هاش تکراری هست و من وقتی خواندم خیلی احساس کردم همانطور که برخی سایت ها در این باره مغرضانه نوشتند این مطلب پاچه خوارانه هست)

۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه

سایت فردا ،دکتر نجفی و مصاحبه با من

جا خوردم ، اصلا شوکه شدم. انتظارش را نداشتم.
بعد از جلسه شورای شهر بود. رفتم سراغ دکتر نجفی تا درباره موضوعی مصاحبه کنم.
گویا می خواست از موضوعی مطمئن شود!

شما خانم....
گفتم فلانی هستم.
گفت :«شما علیه من در سایت فردا مطلب نوشته اید؟»
گفتم :« من در سایت فردا مطلبی ننوشته ام . من تمام حرفهایم را در وبلاگم می نویسم.»
گفت: «بیا دفترم تا نشانتان دهم و ابتدا تکلیف تهمت هایی که زدید مشخص شود.»
به این فکر کردم که مصاحبه شرطی شده است. مصاحبه نکرد و رفت!!
در روابط عمومی شورا از وبلاگم پرینت گرفتم و به طبقه پنجم رفتم. کنار در اتاق ،دو نام نوشته شده بود:محمد علی نجفی و علیرضا دبیر.

به مسئول دفتر آقای نجفی گفتم که فلانی هستم و آقای دکتر گفتند که به دفترشان بیایم.
مسئول دفتر رفت با پرینت نوشته من که در سایت فردا قرار گرفته بود برگشت.
من که این نوشته را دیده بودم پرینت وبلاگم را منگنه کردم و روی آن توضیحاتی نوشتم که این مطالب در وبلاگ شخصی من نوشته شده است و امیدوارم سوءتفاهم ها برطرف شود.
نیم ساعت بعد مسئول دفتر ایشان به روابط عمومی آمد و پرینت مطلب سایت فردا را به همراه توضیحات نجفی به من تحویل داد که من توضیحات ایشان را به همراه توضیحات خودم اینجا می نویسم.
ایشان نوشته اند:

خواهر گرامی
انتقاد اصلی من به مطلب شما است و اشکالات موجود در آن و نه اینکه چرا در سایت فردا یا هر سایت دیگری نوشته شده است . اگر مطلب منصفانه باشد در هرجا که نوشته شده باشد ، مهم نیست.(مرد باید که گیرد اندر گوش*******ور نوشته است پند بر دیوار)
سپس دکتر نجفی ابتدای مطلب من درباره زیر سوال بردن مجموعه شورا که خود زنی است را مورد اشاره قرار داده اند و نوشته اند :«چرا خود زنی مگر هر انتقاد از خود ، خودزنی است. علاوه بر آن حرف من انتقاد از عملکرد یک مجموعه است که بنده عضوی از آن هستم ، آنهم عضوی که در تصمیم گیری نحوه اداره شورا نقشی ندارد.»

حال من از آقای نجفی می پرسم که من هم انتقاد کردم . یعنی باید با یک انتقاد اینگونه برخورد شود. انتقاد من در رسانه هایی که در اختیار دارم منعکس نشد(خودم نخواستم) چون دلم می خواست آن را در رسانه شخصی خودم منتشر کنم. چطور می توان قضاوت کرد که انتقاد شما به شورا و حتی به من منصفانه است اما انتقاد من به شما غیر منصفانه است؟
می دانید برخورد شما من را یاد چه انداخت؟ یاد حرکت دکتر زیاری عضو شورای دوم افتادم که قبلا در این وبلاگ نوشته بودم. و در این زمینه برای من اصلاح طلب و اصولگرا بی معنا شد!
در ضمن من از شما انتظار این برخورد را نداشتم. حالا گستاخانه تر می گویم که من به شما رای دادم و حق این را دارم که از شما انتقاد کنم. چرا باید همیشه گفته شود شرکت در انتخابات وظیفه است. وظیفه ات را که انجام دادی برو خونه ات بنشین و کاری به ادامه آن و افرادی که انتخاب کردی نداشته باش؟من می خواهم ادامه وظیفه ام را هم انجام دهم!!(البته اگر وظیفه باشد!!)
من به اصلاحات یک کورسوی امیدی داشتم ولی با این برخوردها ، این کورسوی امید از بین می رود. این بود اصلاحات؟ این بود
اصلاح طلبان که با یک انتقاد من را شوکه می کنند؟

نوشته اید: «واقعا اصلاح طلبان شورای اول فقط به جان هم افتادند؟این حرف منصفانه است؟ از کارکنان شورا بپرسید که چقدر طرح
های کارشناسی در شورای اول داده شد که متاسفانه در شورای دوم دنبال نشد. هنوز هم بخشی از مصوبات در آئین نامه های مورد عمل شورا همان مصوبات شورای اول است.»

من بی انصافی نکردم و نوشته ام ،آنها در سال اول بنای شورا را نهادند. خاطره خوبی از شورای دور نخست تهران در ذهن شهروندانش شکل نگرفت. شورای شهر دوره اول کار خود را با انرژی شروع کرد و آئین نامه ها و قوانین ابتدایی را به سرعت تدوین کرد اما در میانه راه جنجال ها بر سر شهرداران منتخبش ، این شورا را با چالشی مواجه کرد که در نهایت به انحلال آن منجر شد.
استعفاهای گسترده اعضای شورای شهر باوجود گذشت تنها چهار ماه از عمر این نهاد نخستین جرقه های شکاف را میان اعضای شورای شهر تهران روشن کرد. افرادی که چند ماه قبل و در انتخابات شوراها رای اعتماد مردم را کسب کرده بودند، به جایگاه سبز رنگ خود در شورای شهر راضی نشدند و خواستار تصاحب صندلی های قرمز رنگ مجلس شورای اسلامی در دوره ششم بودند. غرضی ، کدیور، سلیمانی ، آل اسحاق و عبدالله نوری از جمله افرادی بودند که با استعفا برای انتخابات مجلس خیز برداشتند. در این بین تنها جمیله کدیور و داوود سلیمانی به خواسته خود رسیدند و عبدلله نوری در میانه راه مسیرش به سمت «اوین» تغییر داده شد و غرضی و آل اسحاق هم نتوانستند رای مردم را برای بار دیگرجلب کنند.

جنجال ها و فحش و فحش کاری ها که خود من شاهدش بودم همه کارها را تحت شعاع قرار داد.الویری استیضاح شد و سپس استعفا داد و ملک مدنی با بدترین حالت توسط وزارت کشور دولت اصلاحات از کار برکنار شد. از کارمندان شورا هم پرسیدم (با وجود اینکه خودم هم در آن زمان حی و حاضر بودم) آنها هم جنجال ها را به یاد داشتند. نتیجه اش را هم در انتخابات دور دوم شورا دیدید!! همان طرح شورایاری ها که از ابتکارات شورای اول بود با این دعواها بدترین ضربه ها را خورد و بدترین دوران خود را پشت سر گذاشت. طفلی شده بود که از همان ابتدا مادرش آن را ترک کرده بود.

یک قسمتی هم آورده اید :«چند نفر سراغ دارید پشت در اتاق من مانده باشد؟ یک مورد را بفرمائید.»
یک مورد را می گویم. خود من! تعجب نکنید . من انتظار داشتم این مسئله با گفت و گوی مستقیم با شما برطرف شود اما پشت در اتاق شما منتظر ماندم و با نامه و نامه نگاری توسط مسئول دفتر شما روبرو شدم.
درباره میزان آرا در شورا هم جوابی داده اید و گفتید:«مگر من گفته ام در تمام موارد ما 7 رای داریم ؛من گفته ام در بهترین شرایط 7 رای ، پس این جواب چه ربطی دارد؟»

من اصلا به این موضوع قائل نیستم . چون در این شورا افرادی را می بینم که در شهرداری ذوب شده اند و بنابراین حساب آنها و رای آنها را با اصلاح طلبان شورا جدا می دانستم. من اصلا به بهترین و بدترین شرایط اعتقادی ندارم. من حتی به انتخابات اعضای هیات رئیسه هم کاری ندارم که شما در بهترین شرایط هفت تا رای بودید. من به طرح های کارشناسی ای اعتقاد دارم که در صورت ارائه شدن هیچ فردی جرات مخالفت با آن را نداشته باشد و15 رای باشد. در این زمینه ما خبرنگاران هم حتما یاریگر شما خواهیم بود.

شما در رابطه با اینکه من پرسیدم که شما چکار کردید، نوشته اید:«اتفاقا طرح دارم ولی شما خبر ندارید . از طرف دیگر هیچ امکانی برای آوردن نیروهای متخصص به شورا وجود ندارد و تنها برای یکنفر نیروی متخصص حدود 5/1 ماه است که معطل شده اند . »
درباره ارئه راه حل هم گفته اید:«من که در همان صحبت هایم با خبرنگاران راه حل مورد نظر خودم را گفتم: در مسائل مهم و عمیق تصمیم سازی ها باید از کارشناسان استفاده شود و برای این امر باید کمیته های تخصصی در سطح شهر و زیر نظر اعضای شورا تشکیل گردد.»

آقای نجفی من تمام نوشته های شما را در اینجا قرار دادم و حال اصلا برایم اهمیت ندارد که اگر بار دیگر به سراغتان آمدم جوابم را می دهید یا نه!! شاید در بلک لیستی(لیست سیاه) که در نخستین روزهای شورا از آن یاد می کردید قرار گرفته ام. اما بدانید من همانی هستم که یکی از مصاحبه هایم (با خودتان)را در سایتتان قرار دادید. من همانم که بارها با شما مصاحبه کردم و هیچ ایرادی به آن وارد نبوده !!مطمئن باشید از قلمم هیچ گاه مغرضانه استفاده نکرده ام و نمی کنم.