۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

قلب

صبح ها دچار تپش قلب شدید می شوم.
دکتر قرصی برای کم شدن آن داد.
پیش خودم فکر می کنم نمی شد قرصی می داد که قلب اصلا نمی تپید!

۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

زنان شهردار در دنیا


یک گزارش درباره شهرداران زن در دنیا نوشتم که به چند نکته در داخل ایران هم اشاره داشتم:

1- شهردار زن در طول تاریخ تاسیس شهرداری ها در ایران بسیار اندک بودند.خانم نوری شهردار منطقه 7 با آمدن احمدی نژاد به شهرداری برکنار می شود. شهردار منطقه 6 مشهد بعد از سه ماه کار کردن به دلایل نامعلوم برکنار می شود. شهردار ساوه را هم دو سال پیش با تهمت هایی استیضاح می کنند اما در نهایت او با شکایتی که می کند در دادگاه تبرئه می شود....


2- جناب آقای قالیباف قول داده بودند چند شهردار نواحی از بین خانم ها باشند که گویا خانمی به عنوان نخستین شهردار یکی از نواحی منطقه 22 به تازگی منصوب شده است!!!!!


3- در شهرداری یکی از مدیران کل تازه منصوب شده در اقدامی جالب عذر دو خانمی که برای سالها در دفتر این اداره کل حتی در زمان احمدی نژاد فعالیت می کردند را فقط و فقط به دلیل زن بودن خواست........


این گزارش من که در روزنامه اعتماد ملی دیروز منتشر شد درباره فعالیت شهرداران زن در دنیا است و نگاهی که به فعالیت آنها وجود دارد:




۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

آیا دریافت ودیعه شارژ بلیت مترو برای بار دوم دزدی نیست؟

از زمانیکه طرح نرخ های جدید مترو اعمال شده یک اتفاق جدید هم رخ داده است. خیلی راحت بگویم ، من یک بلیت اعتباری داشتم که حدود 4-5 سال پیش با 500 تومان ودیعه آن را دریافت کردم ولی چند ماه پیش وقتی می خواستم آن را برای نخستین بار در سال 1387 شارژ کنم به زور از من 500 تومان دریافت کردند!!! به عنوان ودیعه شارژ!!!

این موضوع را دوست خوبم در خبرگزاری فارس پیگیری کرد و پیگیری های او باعث شد تا دو هفته پیش خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر در این زمینه تذکری را به شرکت مترو بدهد اما گویا مسئولان مترو یا متوجه نیستند در ایستگاه های مترو چه می گذرد یا اینکه دلشان می خواهد متوجه نباشند!!!

جوابی که ربیعی به این تذکر دانشجو از طریق خبرگزاری مهر داده یک توهین است به شعور مردم!!

او گفته چون این کارت ها ارزشمند است باید ودیعه پرداخت شود تا شهروندان بعد از اتمام اعتبار آن را دور نیاندازند ولی هیچ اشاره ای نکرده است که افرادی مانند من شهروند که چند سال پیش این ودیعه را پرداخت کرده ایم چرا باید دوباره آن را بپردازیم؟...این کار دزدی نیست؟

من مطمئن هستم که چند سال پیش این مبلغ را پرداخت کرده بودم.....آیا این ها که ادعای مسلمانی می کنند لحظه ای فکر نمی کنند این کار علاوه بر غیر قانونی بودن غیر شرعی هم هست؟

پی نوشت:
تذکر دانشجو درباره غیر قانونی بودن دریافت ودیعه شارژ بلیت های مترو

جواب ربیعی مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو به این تذکر (دروغ بزرگ)

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

دلالی رسانه ای در سازمان میادین میوه و تره بار

یکی از گلایه های همیشگی شهروندان ،نارضایتی از خدمات میادین میوه و تره بار است. حال در یک برهه زمانی این نارضایتی بیشتر و در یک برهه زمانی کمتر می شود.
اما در مقابل این نارضایتی ها ،در سازمان میادین میوه و تره بار در یکی - دو سال اخیر اتفاق جالبی افتاده است. دلالی در این سازمان بیداد می کند.
البته همه می دانند ،دلال ها میدان مرکزی بازار را در اختیار دارند اما دلالی ای که مورد نظر من هست دلالی در رسانه ها است.

سیاست روابط عمومی سازمان میادین میوه و تره بار اینگونه ترسیم شده است:

بستن قرارداد با رسانه ها برای نوشتن ، چاپ یا نشان دادن گزارش های رپورتاژی

همین و همین

ابن رپورتاژها به طرز فجیعی بد تنظیم شده است . شهروندی که در این شهر زندگی می کند و از میادین میوه و تره بار خرید می کند فقط باید به دروغ های این گزارش ها بخندد.

درهای سازمان میادین میوه و تره بار بر روی بیشتر خبرنگاران حوزه شهری بسته است. روابط عمومی این سازمان ترجیح می دهد با خبرنگاران گروه اقتصادی رسانه ها کار کند.
اگر هم باب میل آنها رفتار نشود ، برخورد نوع دیگری می شود بس شگفت انگیز....

رپورتاژ بخشی از کار رسانه ای است اما حرف من این است که تنها با رپورتاژ نمی توان کار رسانه ای انجام داد...هم اکنون کانکس های موقت میوه و تره باردر سطح شهر در حال جمع آوری هستند اما روابط عمومی این سازمان حتی در قالب رپورتاژ اطلاع رسانی نمی کند.

روابط عمومی این سازمان حاضر است میلیون ها تومان برای رپورتاژ هزینه کند و تنها به ظاهر ظاهر را حفظ کند اما حاضر نیست قبول کند که این رپورتاژها واقعیت نیستند و مردم را بدبین تر از پیش می کند.

جالب اینجاست که این روابط عمومی با بیشتر رسانه ها قرارداد دارد، حتی روزنامه های اعتماد ملی یا سرمایه که بیشتر گزارش های مربوط به شهرداری را با جهت گیری انتقادی می نویسند اما با قراردادی که این سازمان با گروه اقتصادی این رسانه ها می بندد رپورتاژ هم کار می کنند!!!

بخشی از جملات مسخره این رپورتاژ که در روزنامه مردمسالاری و اعتماد ملی کار شده را بخوانید:

اگر به دنبال تهيه ارزاق عمومي براي خانواده با شاخص هاي اوليه خيلي خوب براي خريد کردن از جمله: دسترسي آسان، سلامت بيشتر، مشتري مداري، کيفيت بهتر، قيمت کمتر، عرضه مناسب هستي؟ من آدرسشو بهت مي گم اما قول بده که هول نشي! بازار ميوه و تره بار شهرک نفت يکي ديگر از بازارهاي سازمان ميادين ميوه و تره بار و فرآورده هاي کشاورزي شهرداري تهران است که در راستاي خدمت رساني به مردم شريف تهران يک ماه است که آماده بهره برداري گرديده است.

سوال من این است که چه کسی باید روی روابط عمومی این سازمان نظارت کند؟

پی نوشت:
خدمتي ديگر از سازمان ميادين و ميوه و تره‌بار شهرداري تهران (رپورتاژ اعتماد ملی)

توسعه بازارهاي سازمان ميادين ميوه و تره بار شهرداري تلاشي براي خدمت رساني صادقانه به مردم (رپورتاژ مردمسالاری)

کلی روزنامه دیگر هم بود اما همین دوتا برای رساندن مطلب من کفایت می کند.....

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

زنی که رئیس خدمات بهشت زهرا بود

داشتم یک گزارش جالب درباره تاریخچه بهشت زهرای تهران را در روزنامه اطلاعات می خواندم. متاسفانه لینک گزارش را در روزنامه اطلاعات پیدا نکردم!!

یک جایی از گزارش نوشته شده:
گردآفرید مفیدی(خواهر بهمن مفید -بازیگر) نخستین رئیس خدمات سازمان بهشت زهرا بود که به طور مستقیم بر کفن و دفن اموات نظارت داشت.
نوشته :این فرد لیسانس تزئینات از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را داشت که قبل از انقلاب این مسئولیت بر عهده او گذاشته شد...پیش از اینکه رئیس شود هم کارمند گورستان های تهران بود....

۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

137 و 1888 و اداره کل بانوان

به 137 زنگ می زنم...البته به یکی از دوستان که در این سامانه هست زنگ می زنم...

می گویم : در به در دنبال یکی دیگر از دوستان در اداره کل بانوان شهرداری می گردم...می گویم :تلفن هایشان را جواب نمی دهند .بپر بالا ببین پیدایش می کنی...

خواهرم می گوید: وظیفه جدید 137 پیدا کردن آدم هاست؟
می خندم.

زمان می گذرد نه از 137 خبری می شود نه از اداره کل بانوان....

پیش خودم می گویم باید به 1888 زنگ بزنم البته باز یکی دیگر از دوستان در آن سامانه و شکایت کنم...
شکایت کنم که نه 137 به کارم رسیدگی می کند نه اداره کل بانوان....

نشونی

نمی دانم بالاخره به مقصد رسیدی یا گم شدی؟
آخر! دنبال نشونی بودی!

یکسال پیش بود...به خاطر یکی از نوشته هایم ایمیل زدی که چرا در آن نوشته نام همه بود الا او!!گفتی شاید اصلا برایم اهمیت نداشتی!! گفتم:صلاح در این بود...

چند وقت بعد برایم اس ام اس آمد که می گفتی تمام آرشیو وبلاگم را خوانده ای!!
پیش خودم گفتم : چه دیوانه ای!!
ویعد مثل دیوانه ها تمام آرشیو وبلاگم را کاویدم...

قالب وبلاگم عوض شد
بلا فاصله اس ام اس زدی :مبارکه
گفتم: خوبه؟
ایرادت هایش را گفتی
پیش خودم گفتم:مهم نیست که دیگران درباره قالب وبلاگم چه می گویند . مهم این است که خودم قالب آن را دوست دارم.......

زمان و زمانه گذشت...
شعری در وبلاگم گذاشتم...
بلافاصله اس ام اس زدی:پیش خودم میگفتم که کاش تو وبلاگت یک نشونی از خودم پیدا کنم که....
خوب پیدا کردی...

گذشت...وبلاگ دار شدی
حال! من هم نشونی از خودم در آن وبلاگ می دیدم
در وبلاگ خودم هم وقت و بی وقت نشونی از تو می گذاشتم....

باز زمان و زمانه گذشت....
یکبار وقتی یک هفته ای بود که آخرین نشون را برایت گذاشتم.گفتی : ندیده ای و نخوانده ای !!
تعجب کردم!!
پیش خودم گفتم:یا نشانی اصلی را پیدا کردی و به مقصد رسیدی یا گم شده ای!!!

دیدی راست گفتم که عوض شده ای...
زمانه عوض شده....

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

تاکسی تاکسی





۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

آفتاب می شود؟

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من پر از شهاب می شود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطر ها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها، ز ابرها ،بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره ه می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان
به بیکران
به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لالای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود

فروغ فرخزاد