۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

تاکسی نوشت هایی از اصفهان تا تهران

هفته پیش دو روزی را در اصفهان گذراندم. این سفر همزمان با سفر رئیس دولت حاضر به این استان بود. می خواهم چند برداشت جالب و مرتبط از این سفر را بیاورم:

برداشت 1 – اصفهان –سوار تاکسی- حرکت به سمت محل اقامت- ساعت 7 صبح- پنجشنبه
من: چرا رنگ این پارچه نویس های استقبال نارنجی هست؟
همسفر اول: نمی دونم.
من: شاید می خواستن در شب هم جلوه داشته باشه.
همسفر دوم: خوبه دیگه اومده اصفهان.
همسفر دوم بلند بلند نوشته یکی از پلاکاردها را می خواند: مالک اشتر علی به اصفهان خوش آمدی!
کمی دیگر درباره این سفر رئیس دولت حرف می زنیم اما نه راننده تاکسی واکنشی نشان می دهد و نه مسافری که در صندلی جلو نشسته است.

برداشت 2- اصفهان- سوار تاکسی- حرکت از دروازه شیراز به سمت سی و سه پل – بعد از ظهر
همسفر 2 رو به راننده: اومده شهرتون را آباد کنه ها.
راننده: سکوت
همسفر2: میگن امروز قراره تو دانشگاه اصفهان سخنرانی کنه برای همین کمی ترافیک به هم ریخته.
راننده: سکوت
کمی دوباره خودمان در این باره حرف می زنیم . راننده تاکسی هیچ واکنشی نشان نمی دهد. بحث را تمام می کنیم.

برداشت 3- اصفهان- سوار تاکسی- حرکت از سی و سه پل به سمت محل اقامت- پنجشنبه شب
باز همین ماجرا تکرار می شود و راننده تاکسی هیچ واکنشی به صحبت های ما نشان نمی دهد.

برداشت 4- اصفهان – سوار تاکسی – به سمت سی و سه پل- صبح جمعه
همسفر2- چرا اینقدر محافظه کارن؟ از دیروز مرتب این بحث را انداختم وسط ولی هیچ راننده ای واکنش نشان نداد.
من: آره دقت کردم. من هم به این نتیجه رسیدم.
همسفر 1: یزدی ها هم اینطوری هستن.
همسفر 2: نه قبول ندارم تا این حد محافظه کار نیستن.
من: ولی تو تهران ماجرا فرق می کنه.
صحبت ما درباره یزدی ها و تهرانی ها و اصفهانی ها بود که راننده غیرتی شد و گفت : اینقدر درباره یزدی ها و اصفهانی ها غیبت نکنید.
همسفر2: من خودم یزدی هستم. این دوستمون اصفهانی است و اون یکی هم آخرش میرسه به اصفهانی ها.
پیاده می شویم.

برداشت آخر- اصفهان – حرکت از میدان نقش جهان به سمت محل اقامت- ظهر جمعه
بالاخره یک راننده تاکسی به حرف آمد.
راننده: خیلی کار می کنه اما بلد نیست مدیریت کنه.
من: تو انتخابات شرکت کردید؟
راننده: نه
من: می گن طرفداراش در اصفهان زیاد بوده.
راننده: نمی دونم ولی فکر کنم طرفدارای موسوی بیشتر بود. شاید در دهات ها طرفداراش زیاد بوده ولی تو خود اصفهان فکر نکنم.
کلی صحبت دیگه هم میشه . گرچه احتیاط در صحبت هاش وجود داره اما حرف می زنه تا می رسیم.

برداشت 1- تهران – سوار تاکسی- حرکت به سمت خانه- ساعت 11 شب – جمعه
راننده: اصفهان بودید؟
من: بله
راننده: می گن رفته بود اصفهان. این دو روز اخبار را دنبال نکردم. چطور بود اصفهان؟
من: شنیدم که زیاد گویا استقبال نکردن.
راننده: خوب دارن یواش یواش می فهمن که به وعده هاش عمل نکرده و بدتر هم میشه.
من: سکوت
راننده شروع می کنه ماجرای یکی از اقوام را تعریف می کنه که از قدیمی های سپاه هست و بعد از 27 سال فعالیت در سپاه وقتی چند ماه پیش دیده بودتش کلی ناراضی بود و سعی می کرد هر چه سریعتر خودش را بازنشست کنه.
راننده متکلم وحده شده بود و از نارضایتی ها می گفت . از هدفمند کردن یارانه ها می گفت. از انتخابات می گفت و می گفت و می گفت....
رسیدیم.
خداحافظی کردم و رفتم.

برداشت 2- تهران- دو روز بعد- داخل خودروی آژانسی- ونک به سمت منزل-ساعت 11 شب
راننده: از کدوم مسیر برم ؟ نیایش یا همت؟
من: الان که ترافیک نیست از حکیم برید بهتره.
راننده: اینقدر تو این ترافیک موندم خیال می کنم الان هم ترافیکه.
من: درسته.
رانند: خانم اوضاع خیلی بده و هر روز هم بدتر میشه( کمی از تموم شدن سهمیه بنزینش می گوید تا به سیاست می رسد)
من: سکوت
راننده: پدرم 6 سال تو جبهه جنگید و از فرمانده هان جنگ بود اما نخواست از هیچ مزیتی بد جنگ استفاده کنه برای همینه من این وقت شب برای پول درآوردن باید با این ماشین کار کنم.
من: تو این دوره زمونه کمتر آدمی مثل پدر شما پیدا می شه.
راننده: پدرم با سردار .... دوسته . می دونم الان بهش بگه این کار یا اون کار را برای خانواده ام بکن انجام می ده اما نمی خواد.
باز راننده: خیلی شرایط سیاسی کشور بده. اگه این طرح هدفمند کردن یارانه ها اجرا بشه خیلی شرایط بدتر میشه. خانم دارن خودشون تیشه به ریشه اشون می زنن.
من :سکوتی همراه با تائید.
راننده: من در آژانس..............
اینقدر گفت و گفت تا رسیدیم آخرش گفت ببخشید سرتون را درد آوردم. من گفتم : اصلا و ماجرای اصفهان تا آخر برداشت یک تهران را برایش تعریف کردم و خداحافظی.
*حال این سوال برای من باقی است که دلیل این برخورد اصفهانی ها چه بود؟ بی تفاوتی؟ محافظه کاری؟ یا موارد دیگه ای که من اطلاع ندارم البته شاید رفتار آنها عادی هست و رفتار تهرانی ها غیر عادی است.