۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه

منوریل در رسانه ها

برای اینکه به یک جستجوی خوب در رابطه با منوریل برسید باید چند نکته رعایت شود:
1- منوریل را هم به صورت «منوریل» جست و جو کنید و هم به صورت «مونوریل»
2- زمانی که آقای احمدی نژاد در شهرداری بود معمولا به منوریل ، منوریل نمی گفت و آن را با نام های قطار هوایی یا ترن هوایی می خواند . بنایراین اگر به دنبال اخبار آن دوره درباره منوریل هستید جست و جوی واژه های «ترن هوایی» و یا «قطار هوایی» فراموش نشود.
3- اخیرا هم فرهنگستان زبان فارسی برای واژه نامانوس منوریل واژه فارسی «قطار تک ریل» را پیشنهاد داده است. البته نمی دانم چرا فرهنگستان منواکسید کربن را هنوز تک اکسید کربن نخوانده است!!

اما با رعایت این موارد در نهایت به نتایج جالبی درباره منوریل می رسید. مثلا به این اخبار که در روزنامه ایران در یک دوره چهارساله درباره منوریل منتشر شده است توجه کنید:
ترن هوايي تهران در ايستگاه مشكلات(19 آذر 1382)
مونوريل توان جابه جايى ۳۰ هزار نفردرساعت را دارد(4 آذر 1386)
فقط شوراى عالى ترافيك براى مونوريل تصميم مى گيرد(یک آذر 1386)

این لینک ها نشان می دهد در دو برهه زمانی یعنی در دولت خاتمی و دولت احمدی نژاد دو دیدگاه کاملا متفاوت درباره منوریل در یک روزنامه منتشر شده است.یعنی یک خواننده دائمی روزنامه با دو دیدگاه مواجه می شود که یکی منوریل را خوب و دیگری منوریل را بد می داند. در روزنامه همشهری هم این موارد در دو برهه زمانی به چشم می آید. همشهری آرشیو گذشته ندارد وگرنه نشان می دادم که در سال 1383 چگونه این روزنامه ویژه نامه پر ملاتی را درباره خوب بودن منوریل منتشر کرده بود ولی هم اکنون در ناکارآمدی این سیستم گزارش ها می نویسد.

اما یک نکته جالب: روزنامه دولت در طول این چهار سال تصمیم گیری درباره منوریل را مختص دولت می داند حال چه منوریل بد باشد یا خوب!! یعنی چهار سال پیش شورای عالی ترافیک می گفت منوریل بد است اما اگر قرار است مطالعاتی صورت گیرد باید در شورای عالی ترافیک باشد و به تائید این نهاد برسد اما هم اکنون می گوید منوریل خوب است و باید توسط دولت اجرا شود و نیازی به مصوبه شورا هم ندارد.

در مقابل روزنامه شهرداری(همشهری) هم در یک برهه می گفت منوریل خوب است و باید توسط شهرداری اجرا شود و نیازی به مصوبه دولت ندارد و هم اکنون می گوید منوریل بد است اما دولت هم نمی تواند بدون مصوبه شورا و اجازه شهرداری آن را اجرا کند.
نتیجه: همیشه ابعاد کارشناسی این نوع موضوعات در بازی های سیاسی گم می شود.

۱۳۸۶ آبان ۳۰, چهارشنبه

تناقض های کلامی و اجرایی اعضای شورای شهر(حاشیه ها)

حاشیه جلسات شورای شهر می تواند جالب باشد. قبلا و در شورای دور دوم توی این وبلاگ حاشیه ها را می نوشتم ولی مدتی است که ننوشته ام ولی با دیدن خبر حاشیه های جلسه روز گذشته شورای شهر که توسط خبرنگار خبرگزاری مهر نوشته شده بود ، من هم ترغیب شدم تا بنویسم.

دیروز شورا روز پر خبری را داشت. یکی از دستور جلسه های شورا که یک فوریتی بود به تعیین و تعریف سلسله مراتب برنامه ریزی در شهر تهران اختصاص داشت .

به وسیله این طرح ، طرح های فرادستی مثل چشم انداز تهران و طرح جامع به سمت اجرایی شدن پیش می روند. یعنی به نوعی این طرح می تواند ضمانت اجرای دو طرح اصلی تهران باشد و هر برنامه ای که توسط نهادهای دولتی و غیر دولتی تهیه می شود باید با سلسله مراتب تعیین شده در این طرح مطابقت داشته باشد.

اما حاشیه مطرح شدن طرح در شورا:
این طرح توسط کمیسیون برنامه و بودجه و رئیس آن یعنی رسول خادم تهیه شده بود و زیر آن 8 امضا داشت(خادم، بیادی، کاشانی، نجفی، مسجدجامعی، ساعی، شیبانی و احمدی نژاد) که نکته جالب در رای گیری نهایی این بود که نجفی با وجود امضا کردن طرح به آن رای نداد.

یکی از خبرنگاران گویا بعد از جلسه از او درباره این تناقض می پرسد که وی می گوید که طرح را نخوانده بود !! و وقتی خوانده دیده است طرح جامع و کاملی نیست! البته جالب اینجاست که چون طرح یک فوریتی بود تنها درباره یک فوریت باید تصمیم گیری می شد نه خود طرح!!

اما در بررسی این طرح یک اتفاق دیگر هم افتاد. علیرضا دبیر ، کلی اشتباه و متناقض حرف زد!
ابتدا می گفت: «طرح اجرایی نمی شود و ضمانت اجرا ندارد!!» وقتی این حرف ها را می زد چند نفر از اعضای شورا در حال خندیدن به او بودن چون اصلا این طرح ضمانت اجرا برای طرح های دیگر است و بیشتر شبیه یک آئین نامه می ماند. دبیر دو بار دیگر هم میکرفن خود را روشن کرد و همین حرف ها را تکرار کرد ولی آخرین بار گفت:«طرح خوبی هست اما بهتره سلب فوریت شود!!»

ابتکار هم مخالف یک فوریت طرح بود اما معتقد بود طرح خوبی است ولی نیازمند بررسی بیشتر است. او می گفت نباید «عجولانه» تصمیم گرفت. استفاده از این واژه خادم را گویا عصبانی کرد و در پاسخ به او گفت:«استفاده از واژه عجولانه منصفانه نیست چون برای تدوین این طرح سه ماه زمان صرف شده است.»
آخر سر هم طرح با هشت رای تصویب شد.

اما دستور جلسه بعدی شورا توسط ابتکار تهیه شده بود و درباره حفاظت از پارک های ملی تهران بود که طبق آن وظایفی برای شهرداری در نظر گرفته شد. وقتی طرح خوانده شد ، خادم می خواست در مخالفت با طرح حرف بزند اما در ابتدا گفت:«طرح چه عجولانه تهیه شده باشد چه عجولانه نباشد به آن رای می دهم!!»


اما نکته دیگر در بررسی این طرح این بود که طلایی در مخالفت با طرح به دوران فرماندهی خود در نیروی انتظامی استناد می کرد و ماجرا هایی که در سرخه حصار داشتند و در مقابل هم ابتکار به زمان ریاست خود در سازمان محیط زیست اشاره می کرد و ماجراهایی که درباره سرخه حصار داشتند و خادم هم (به دوران قهرمانی خود قطعا اشاره نمی کرد) به شورای دور دوم اشاره می کرد که جلساتی را با حضوراین دو عضو فعلی شورا درباه سرخه حصار تشکیل داده بود.


یک حاشیه هم خود طرح داشت. در جایی از طرح نوشته که سازمان آتش نشانی وظیفه دارد که درصورت آتش سوزی در پارک های ملی خجیر و سرخه حصار برای اطفای حریق به طور ویژه اقدام کند. سوال من این است که اصلا وظیفه ذاتی آتش نشانی چی هست؟ و چه لزومی دارد که وظیفه ذاتی آتش نشانی دوباه قانون شود؟
به هر حال در پایان طرح برای بررسی بیشتر به کمیسیون برگشت.


یک دستور جلسه هم درباره رعایت شاخصه هایی برای ساماندهی زندان قصر توسط شهرداری بود که یکی از زندانیان این زندان یعنی عباس شیبانی عضو شورای شهر است. این طرح توسط مسجدجامعی تهیه شده بود . جایی از طرح اشاره به احداث موزه در این مکان دارد که شیبانی در این باره می گفت که من چیزی ندارم که در موزه قرار بدهم!!


آخر جلسه و در حالیکه دو دستور باقی مانده بود چمران از اعضای شورا گله کرد که ساعت 8:45 حتما در صحن علنی باشند تا بعد از دیده بوسی ها و لابی ها راس ساعت 9 جلسه شروع شود.
در ضمن جلسه شورا یک غایب داشت و آن هم حسن بیادی نایب رئیس شورای شهر بود.

۱۳۸۶ آبان ۲۶, شنبه

دوبی از نگاهی دیگر

ثمانه خانوم قدرخان، دوست بسیار خوبم که سه دوره در جشنواره مطبوعات حوزه شهری موفق به کسب رتبه شده است ، چند ماه پیش وقتی از سفر دوبی به تهران برگشته بود این فتوا صادر کرد که بر خبرنگار حوزه شهری واجب است که حتما از این شهر دیدن کند.
من هم که به واجبات اهمیت بسیار می دهم چند روزی را در این شهر عربی گذراندم و از ایستگاه اتوبوس گرفته تا اتوبوس ، تاکسی و ساختمان های دوبی و... را مورد ارزیابی قرار دادم. البته چون اقامتم در این شهر تنها دو روز بود موفق نشدم این بررسی ها را به صورت جامع انجام دهم.

از دور ساختمان بلدیه دوبی را دیدم که ساختمانی بسیار معمولی در یکی از میدان های شهر بود(انتظارم از ساختمان شهرداری این شهر بیشتر بود).
اتوبوس های دو کابینه بزرگ و ایستگاه های اتوبوس متحدالشکل از جمله ویژگی های حمل و نقل عمومی این شهر بود. تردد اتوبوس در دوبی زیاد به چشم نمی آمد و بیشتر تاکسی های این شهر پادشاهی می کردند. تمام تاکسی های متحدالشکل این شهر مجهز به جدیدترین سیستم تاکسیمتر دیجیتالی بودند. اغلب رانندگان تاکسی هندی بودند و به نوعی مانند تاکسی های دربستی تهران فعالیت می کردند اما با این تفاوت که مثلا یک مسیری را که روز گذشته با 9 درهم کرایه طی کرده بودی ممکن بود امروز با 12 درهم طی کنی! ورودی تاکسی ها 3 درهم بود که به پول ایران چیزی حدود 760 تومان می شود.
راننده خانم تاکسی هم در این شهر فعالیت می کردند و فعالیت آنها زیاد تعجب انگیز نبود.


ترافیک دوبی سنگین و قابل توجه بود که یکی از دلایل آن هم چراغ های بسیار طولانی مدت آن بود. در چند مورد حدود 5 دقیقه پشت یک چراغ قرمز معطل شدیم. چراغ های راهنمایی متعددی سر چهار راه ها و خیابان های این شهر وجود داشت.

یکی دیگر از وسایل حمل ونقلی این شهر دوچرخه است. گرچه این وسیله زیاد به چشم نمی آمد اما اگر پیاده در شهر تردد می کردیم قابل احساس بود.
ساخت وساز در شهر به شدت چشمگیر بود به طوریکه هرجا چشم می انداختی کارگران مشغول کار بودند. اما این ساخت و سازها گرچه روی ترافیک شهر تاثیر می گذاشت اما با جداسازی های صورت گرفته سعی شده بود این تاثیر به حداقل برسد.
پارکومترهای مشخص و دیجیتالی و زیبا از دیگر وسایلی بودند که به چشم می آمدند.
ساختمان های دوبی هم که بسیار معروف هستند. ساختمان های مدرن با نماهای بسیار زیبا!
به نظر من شهر دوبی برای جذب گردشگر تلاش بسیار کرده و موفق هم بوده است. از امکانات موجود بهترین استفاده را کرده است. صحرا و دریا دو جاذبه این شهر هستند. تور صحرا هر گردشگری را به خود جذب می کند. گردش با کشتی بسیار جالب است.

دوبی مساجد بسیار زیبایی دارد که هنر نورپردازی در آن ها مشهود است.
دوبی مترو ندارد اما الان با جستجویی که کردم دیدم شهردار این شهر قصد دارد تا شبکه متروی دوبی را راه اندازی کند. این شبکه توسط دو شرکت ترکی و ژاپنی احداث می شود و طول آن حدود 70 کیلومتر است.

در ضمن پایه های احداث منوریل در این شهر هم نصب شده است که من در کناره های یکی از بزرگراه های این شهر آن را دیدم.گویا
این پروژه بیشتر توریستی است به طوریکه مراکز خرید را به مراکز تفریحی شهر وصل می کند.این پروژه تا سال 2008 به بهره برداری می رسد.


فرصت نکردم تور دور شهر را با وجود تاکید فراوان ثمانه بروم اما اینها بخشی از دیده های من از این شهر مدرن شده است.

لینک های مرتبط :
گفت و گوی خبرنگار روزنامه اعتماد با شهردار شهر دوبی (اگر شهردار تهران بودم زمان را نگه مي داشتم)

۱۳۸۶ آبان ۱۴, دوشنبه

ائتلاف خانوادگی بین قالیباف و رضایی

این روزها بحث در رابطه با انتخابات مجلس در حال گرم شدن هست . در جبهه اصولگرایان این موضوع مطرح هست که قالیباف و محسن رضایی به ائتلاف اصولگرایان می پیوندند یا نه! اما نکته جالب اینجاست که این دو فرد برای خود ائتلاف محکمتری شکل داده اند . ائتلافی که برای انتخابات زودگذر و چند روزه نیست و می تواند دائمی باشد.
حسابی اصولگرایان را دور زده اند و تو هفته آینده یک ملاقات مهم در هتل شیان با همدیگر دارند.
اما ماجرای ائتلاف این دو از چه قرار است!
آقازاده قالیباف یعنی فرزند بزرگ خانواده یعنی الیاس قالیباف(با الیاس سریال اغما اشتباه نشود) گویا در هفته آینده قرار است با یکی از اقوام سببی آقای محسن رضایی(گویا خواهر داماد ایشان) ازدواج کند.
آقازاده شهردار تهران، متولد 1364 و دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه آزاد است و در برخی از برنامه های پدر حضوری فعال دارد. مدتی هم در خانه شهریاران جوان شهرداری تهران رفت و آمد بسیاری داشت.

به به !! یک موقع زرد نوشتن هم خیلی جالب است.

۱۳۸۶ آبان ۱۱, جمعه

از خبرنگاران شورا تا خبرنگار اخراج شده اعتماد

تو روابط عمومی شورای شهر دور یک میز بزرگ می نشینیم و با خنده و شوخی خبر می نویسیم. این کار همیشگی یکشنبه ها و سه شنبه های ماست.
اوضاع رسانه های ما آنقدر ملتهب جریان های سیاسی است که هربار در این جمع فردی کم یا زیاد می شود.
از اوضاع بد یکدیگر کم و بیش اطلاع داریم .بعضی ها به طور علنی رسانه خود را به سخره می گیرند اما عده ای هم هستند که با وجود اینکه از رسانه های خود دل پر خونی دارند ولی سکوت را به شکایت کردن ترجیح می دهند.
دو نفر تو جمع ما هستند که قبلا دبیران گروه های خبری خبرگزاری ایلنا بودند اما دست روزگار یکی را خبرنگار خبرگزاری موج کرد و دیگری را به خبرگزاری شهر کشاند.
خبرنگار اسبق خبرگزرای مهر هم به دلیل رفتارهای دبیر گروهش ،مجبور به خروج از این خبرگزاری شد و سر از یکی از روزنامه هایی درآورد که این روزها اخراج خبرنگارانش سر و صدا به پا کرده .
بعد از او ،از خبرگزاری مهر خبرنگار دیگری به جمع ما اضافه شد اما باز هم به دلیل مشابه مجبور به جدا شدن از گروه ما و خبرگزاری وابسته به شهرداری تهران شد.
چندتا از خبرنگاران هم به دلیل بسته شدن روزنامه هاشون یا تعطیلی آن از این جمع رفتند.
خبرنگار همشهری هم که از قدیمی ترین خبرنگاران این حوزه از شورای دور اول بود هم چند ماه پیش تغییر پیدا کرد و خبرنگار جدید این روزنامه به طور بی انصافانه ای از سوی یکی از اعضای شورای شهر در صحن علنی شورا مورد توهین قرار گرفت.
اخیرا چند تا خبرنگار از سایت هایی مثل جامع نیوز یا برنا نیوز هم به جمع ما اضافه شده اند که آینده آنها و سایت هایشان بسیار مبهم هست.
خبرنگار دیگری هم به دلیل اختلاف عقیده با دبیر گروهش مجبور به تغییر گروه شد و از این حوزه خبری رفت.
من هم که از همون روز اول تکلیفم با رسانه ام مشخص بود!!
حالا غرض از این نوشته ها چه بود؟
رسانه های کشور مبتلا به بیماری سختی شده اند. نوشته همکار ندیده ام الناز انصاری(اخیرا از روزنامه اعتماد اخراجش کرده اند)،تحت تاثیرم قرار داد .او در جایی درباره معامله های پنهان شهرداری با روزنامه نوشته است اتفاقی که قبلا هم در روزنامه های دیگر افتاده بود.
اینقدر فضای رسانه های کشور آلوده است که نمی توان به راحتی نفس کشید. نزدیک انتخابات است و منافع اشخاص کله گنده خبرنگاران را له می کند.
دیگر استقلال خبرنگار بی معنا شده است. رسانه ها در اختیار منافع کله گنده ها قرار گرفته اند .نمی تونی واقعیت ها را انعکاس دهی باید منافع رسانه را حتی اگر اشتباه هم باشد دنبال کرد بدون هیچ حرف اضافی!!
عده ای هم در این بین دلالی خودشون را می کنند چیزی که تو شهرداری بسیار فراوان دیده می شود!!