۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

سالن نیمه خالی و قرعه کشی تشریفاتی

داشتم خبرهای سایت شهرداری را می دیدم با خبری درباره مراسم قرعه کشی عوارض نوسازی مواجه شدم. ابتدا صفحه گزارش تصویری را باز کردم و تصویری که تو ذوقم زد ، سالن تقریبا خالی بود. پیش خودم فکر کردم که این همه تبلیغ شد که شهروند خوش حساب جایزه می گیرد و .... اما چه مراسم سطحی ای برگزار شده است. بعد یاد پیام های مردمی در روزنامه ها افتادم که سال گذشته به عملی نشدن وعده شهرداری برای اهدای هدیه به خوش حسابان پرداخت عوارض اعتراض می کردند. آنها نمی دانستند که مراسم برگزار شده اما بسیاری از خوش حسابان به مراسم دعوت نشده اند.
اما خبر سایت شهرداری هم جالب است. در خبر آمده :«در این مراسم که با حضور عده زیادی از شهروندان خوش حساب تهرانی ، جمعی از مدیران شهری ، نمایندگان رسانه های گروهی و نمایندگان بانک مرکزی و دادستانی برگزار شد ، قرعه کشی عوارض نوسازی و کسب و پیشه و بهای خدمات مدیریت پسماند به صورت کاملا قانونی انجام گرفت

۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

ترافیک تهران ، قاتل معرفی می کند

ترافیک تهران به جایی رسیده که آدم ها را قاتل می کند...خیلی عجیب بود وقتی در روزنامه ایران خواندم در یک روز به خاطر ترافیک و درگیری بین رانندگان سه نفر کشته شده اند.(3 جنایت در ترافیک پایتخت)

این رفتارهای بیمارگونه ناشی از چی می تونه باشد؟

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

چگونه نیویورک مودب ترین شهر جهان شد؟

خیلی خیلی لذت بردم از خوندن این گزارش مجله ریدردایجست!
فوق العاده بود.هم زیبا نوشته شده بود، هم جذاب بود، هم خوب ترجمه شده بود و .....

درباره مودب ترین و بی ادب ترین شهرهای جهان است و چگونگی انتخاب آنها!

نیویورک، زوریخ و تورونتو، «مودب»‌ترین شهرهای دنیا
جامعه > شهری - گزارش «ریدرز دایجست» از رفتار شهروندان 35 شهر بزرگ جهان
آنچه می‌خوانید ترجمه و خلاصه شده گزارشی است که در آن، هفته نامه «ریدرز دایجست» به بررسی 35 شهر مهم جهان از نظر شاخص‌های رفتاری شهروندان آنها پرداخته است. اگرچه تهران، در میان این 35 شهر نیست، اما شاید با مطالعه این گزارش، حداقل شهروندان تهرانی بتوانند جایگاه این شهر را در میان شهرهای «مودب» دنیا حدس بزنند.
ریدز دایجست، با سابقه‌ای 80 ساله و تیراژی 100 میلیونی، در 48 کشور جهان به 19 زبان مختلف منتشر می شود.

در یک صبح سرد زمستانی، زنی وارد یکی از رستوران‌های معروف شهر نیویورک می‌شود. دقیقا جلوی او، پوشه پر از مدارک مردی از دستش می‌افتد. زن مکث می‌کند، خم می‌شود و در جمع کردن کاغذها از روی زمین به او کمک می‌کند.
شش ساختمان آن‌طرف‌تر، مردی وارد فروشگاهی می‌شود، اما قبل از ورودش، خیلی مودبانه در فروشگاه را برای شخص پشت سرش باز نگه می‌دارد.
فروشنده یک مغازه شلوغ، از خانمی به خاطر خریدش تشکر می‌کند و به او می‌گوید: «خوش باشید!» خانم خریدار هم لبخند پهنی به او می‌زند و طوری «روز خوبی داشته باشید» می‌گوید که انگار با تمام وجود همین آرزو را دارد.

«لین تراس» در پرفروش‌ترین کتاب بین‌المللی‌اش با عنوان «به سخن دیگر» در زمینه مرگ اخلاقیات ادعا کرده که امروزه، تعارفات رایجی مانند گفتن «معذرت می‌خواهم» عملا از بین رفته است. حتما خیلی‌ها با این حرف موافقند. همچنین با توجه به یکی از آخرین تحقیقات در این زمینه، 70 درصد از بزرگسالان ایالت متحده می‌گویند در حال حاضر مردم گستاخ‌تر از 20 سال پیش شده‌اند.
آیا این ادعا صحت دارد؟ «ریدرز دایجست» تصمیم گرفته این حقیقت را کشف کند که آیا ادب و نزاکت کاملا از بین رفته است یا نه. این مجله، خبرنگاران خود را به 35 کشور جهان- که این مجله را منتشر می‌کنند- فرستاده است؛ از اوکلند پایتخت نیوزیلند تا زاگرب پایتخت کرواسی. در ایالات متحده، نیویورک به عنوان شاخص در نظر گرفته شد.

روال کار در نیویورک هم مانند شهرهای دیگر بود: دو خبرنگار- یک خانم و یک آقا- سطح شهر را پوشش دادند و در خیابان‌های شلوغی که فروشگاه‌های خرده‌فروشی‌شان هم پر‌رونق بود، ساکن شدند. آن‌ها سه آزمایش انجام دادند: «آزمون در» (آیا کسی پیدا می‌شود که در را برای آن‌ها باز کند؟)، «آزمون ریختن پوشه مدارک» (آیا کسی به آن‌ها کمک می‌کند کاغذهایی که به طور اتفاقی بر زمین ریخته، جمع کنند؟) و «آزمون فروشنده‌ها» (فروشنده مغازه از خرید آن‌ها تشکر می‌کند؟). برای محکم‌کاری نیز، آزمایش‌های نیویورک که در رستوران «استارباکس» برقرار بود و در حال‌حاضر شهرت فراوانی کسب کرده، هر 60 آزمایش (20 مورد از هر نوع) انجام گرفت.

برای این کار، خبرنگاران با تمام این موارد برخورد داشتند: مردان و زنان از نژادها، سنین، حرفه‌ها و سطوح درآمدی مختلف. آن‌ها یکی از زنان هنرپیشه، یک دانش‌آموز دبیرستانی، یک تحلیل‌گر اقتصادی و دو نفر از ماموران پلیس نیویورک را ملاقات کردند.
در آخر نیز، چهار نفر از هر پنج نفری که این خبرنگاران با آن‌ها مواجه شدند، در آزمون ادب و نزاکت مجله ریدرزدایجست شرکت کردند و نیویورک را به مودب‌ترین شهر در جهان تبدیل کردند.

تلاش مشتاقانه
با این‌که 90 درصد نیویورکی‌ها از «آزمون در» سربلند بیرون آمدند، فقط 55 درصدشان «آزمون ریختن پوشه مدارک» را گذراندند. آیا مردم وقتی برای کمک به دیگران به زحمت می‌افتند یا نیاز به تلاش بیشتری دارند، مشتاق کمک کردن به یکدیگر نیستند؟ خبرنگاران متوجه شدند که همیشه هم این‌طور نیست. مثلا زنان باردار معمولا برای جمع کردن کاغذهای دیگران از روی زمین خم نمی‌شوند. اما خانمی به نام لیز که به سختی دو فنجان قهوه را در دست دارد، دسته کلید و کیف پولش نیز در سینی قهوه‌هاست، با این حال خم می‌شود و سعی می‌کند کاغذهایی را که روی سنگفرش خیابان ریخته، جمع کند. وقتی از او دلیل کمک کردنش را می‌پرسند، او حقیقت امر را می‌گوید: «خب، من آنجا حضور داشتم!»

بخشی از کار
19 نفر از 20 فروشنده‌ای که در معرض «آزمون فروشنده‌ها» قرار گرفتند، موفق عمل کردند. راجر بنجامین، مدیر رستوران استارباکس منهتن، تصدیق کرده است که این شعبه، چگونگی رعایت ادب و نزاکت را به کارمندان خود آموزش می‌دهد. یکی از خدمه این رستوران نیز می‌گوید: «باید به مردم احترام گذاشت و راهی را برای رفتار با آن‌ها در پیش گرفت که آن‌ها برای مراجعه‌های بعدی به فروشگاه ما راغب باشند.»
کارمند یکی دیگر از رستوران‌ها علاوه بر این‌که معتقد است رعایت ادب و نزاکت جزئی از کار اوست، می‌گوید: باید احترام بگذاری تا احترام ببینی.

جوانمردی، هنوز نمرده!
در این تحقیق روی‌هم‌رفته، مردان بیشتر مشتاق کمک به دیگران بودند، به خصوص وقتی پوشه کاغذهای کسی روی زمین می‌ریخت. در 63 درصد از این موارد، مردان پیشنهاد کمک دادند و این مقدار در میان زنان 43 درصد بود. البته، مردان نسبت به کسی که به او کمک می‌کردند، کاملا دموکراتیک عمل نمی‌کردند. همه آن‌ها، در رستوران را برای خانم خبرنگار ریدرزدایجست باز کردند و بیشتر مایل بودند که کاغذهایی خانم خبرنگار را از روی زمین جمع کنند تا این‌که بخواهند برای آقای خبرنگار کاری انجام دهند.
پیت مولر 27 ساله، متصدی رسیدگی به حساب مشتری‌ها در بروکلین می‌گوید: «من در را برای هر کسی که پشت سرم باشد، باز می‌کنم» و با لبخند اضافه می‌کند که: «اما قطعا نسبت به خانم‌ها هوشیارترم!»

مادرها بهتر می‌دانند
تقریبا، معمول‌ترین علتی که مردم برای رها کردن کار خود و کمک به دیگران ذکر کرده‌اند، تربیت است. خانم جوانی که در یک روز سرد و بورانی بروکلین، با وجود این‌که با چترش درگیر است، در را برای نفر پشت سرش باز نگه می‌دارد، می‌گوید: «من این‌طور بزرگ شده‌ام».
کریستین دوبویز، 49 ساله، در حال رفتن به باشگاه ورزشی است که برای جمع کردن کاغذهای کسی از روی زمین، توقف می‌کند. او نیز حرف‌های نفر قبل را تکرار می‌کند: «وقتی جوان‌تر بودیم، این رفتارها را به ما آموزش داده‌اند.»
تعداد کمی از مردم، مثل فردریک مارتین 29 ساله، تاثیر مادرشان را در این امر دخیل می‌دانند: «مادرم من را این‌طور بار آورده است؛ آدابی بی غل و غش!»

دور و بر چه خبر است ...
کریستین روسی، که در یک صبح زود برای جمع کردن مدارک از روی زمین، حاضر به کمک شده، معتقد است یکی دیگر از دلایلی که مردم مشتاقند مودب باشند، این است که: «آدم‌ها دوست دارند کاری را انجام دهند که در شرایطی مشابه، خودشان از مردم توقع دارند.»
دنیش کلینمن، پزشک و نویسنده 57 ساله، تمام انگیزه‌اش برای کمک کردن را در یک کلمه خلاصه می‌کند: «همدلی». او در توضیح احساسش می‌گوید: «همین اتفاق برای من هم افتاده، و من از کسی که 10 تا 15 ثانیه از وقت ارزشمندش را برای کمک به من صرف کرد، قدردانی کردم.»

معذرت! معذرت!
خبرنگاران در آزمون‌های زیادی شرکت کردند. در یک مورد، وقتی یکی از خبرنگاران به همراه خانمی مشغول انجام «آزمون در» بود، حدود 10-12 نفر از آدم‌های بی‌توجه کاغذهای خبرنگار دیگری را که روی زمین ریخته بود، بی‌توجه لگد کردند و رفتند. در موردی دیگر، فردی به خاطر دست و پا چلفتی‌گری خبرنگار ریدرزدایجست، اظهارنظر بدی می‌کند: «حتما زیادی ...خورده!» و پوزخند می‌زند.
وقتی دسته دیگری از کاغذها جلوی پای خانم دیگری می‌ریزد، او با دقت از کنار آن‌ها می‌گذرد و سعی می‌کند پایش را روی آن‌ها نگذارد. وقتی بعدا خبرنگار با او صحبت می‌کند، می‌گوید: «قطعا من یکی از مودب‌ترین آدم‌ها هستم؛ من همیشه سعی می‌کنم در عبور خانم‌های بزرگسال از خیابان، کمک کنم و ... اما وقتی کاغذهای شما روی زمین ریخت، با چنین عکس‌العملی از من مواجه شدید!»
خوشبختانه این گونه موارد انگشت‌شمار بودند و همه‌گیر نبود! همین برخوردها باعث شد نیویورکی‌ها به عنوان شهروندانی با‌نزاکت معرفی شوند و عنوان مودب‌ترین شهر جهان را به خود اختصاص داده است.
به عقیده مدیران مجله ریدرزدایجست، این تحقیق، چندان علمی نیست اما برای شناسایی سطح اخلاقیات در گوشه و کنار جهان، قابل قبول است. همچنین انجام چنین کارهای نشان می‌دهد در دنیایی که آدم‌ها با بی‌رحمی یکدیگر را هل می‌دهند تا زودتر به مقصد برسند، می‌توانند این کار را با یک لبخند و تشکر انجام دهند. اگر آن‌ها می‌توانند در نیویورک خوب باشند، در هرجای دیگری هم می‌توانند.

دنیای ادب و نزاکت: رتبه‌بندی35 شهر
از بین 35 شهر بزرگ جهان، مودب‌ترین و بی‌ادب‌ترین شهرهای دنیا که در «آزمون ادب» ریدرزدایجست شرکت کردند، درج شده است. اعداد و رقم‌های زیر، میزان افرادی را که از آزمون‌ها سربلند بیرون آمده‌اند، نشان می‌دهد. در مواردی که چند شهر امتیاز یکسانی کسب کرده‌اند، اسامی آن‌ها به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است.

۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

دوستان

وقتی به دوستانم نگاه می کنم ، انگار گلچین شده از خوب ها هستند. همیشه و مخصوصا در لحظات سخت یاریگر من بودند.محبت تک تکشون توی دلم هست.
وقتی بعد از سالها که هر سه شنبه در صحن شورای شهر حاضر بودم ، نخستین سه شنبه بدون شورا را تجربه کردم ،اس ام اس ها یکی یکی می اومد....یکی می گفت:« جات خالیه !» یکی دیگه نوشته بود :«حواسم به نبودنته.تند تند نوشتندت!» یکی از دوستای خوبم هم با اس ام اسش من را خنداند.نوشته بود :«شورا بدون تو! به لعنت خدا نمی ارزه!» و.....

محبت های دوستای خبرنگارم هنوز ادامه داره و خدا را شکر می کنم که چنین افراد با ارزشی دور و برم هستند.افرادی که وجود تک تکشون سرشار از عشق و محبته.
اسم نمی برم ولی می دونند چقدر دوستشون دارم!

۱۳۸۷ مهر ۲۰, شنبه

برج زرکوب به جای برج میلاد

داشتم یادداشت غلامحسین کرباسچی درباره برج میلاد با عنوان "در جست و جوی نقطه شروع " را می خواندم ، خیلی جالب بود.یک جایی نوشته بود اگر این برج نام میلاد نمی گرفت حتما به نام «برج زرکوب» که ایده پرداز آن بود معروف می شد.

۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

برج میلاد چگونه متولد شد؟

همیشه این برای من سوال بود که در چه شرایطی کلنگ ساخت برج میلاد بر زمین خورد. ایده ساخت چطور شکل گرفت؟ آقای کرباسچی در زمان کلنگ زنی برج هنوز شهردار بود یا نه؟ و ....

اسفند سال پیش برای یافتن این سوال ها راهی برج میلاد شدم و در روابط عمومی بیشتر شماره های مجله یادمان (مجله اختصاصی برج میلاد) از 10 سال پیش را ورق زدم و کلی اطلاعات را یادداشت کردم.به اسامی مختلفی هم رسیدم که یکی از آن ها آقای عباس زرکوب اولین مدیرعامل این برج و مجموعه یادمان بود. یکماه پیش برای مجله مشق آفتاب با این فرد قرار مصاحبه گذاشتم و خیلی از اطلاعاتی که جایی درباره برج نوشته نشده بود را به دست آوردم:

-در سال 1371 در مجمع عمومی سازمان زیباسازی که با حضور رئیس مجمع یعنی آقای کرباسچی شهردار وقت و اعضا برگزار شد ، موضوع ساخت نمادی برای انقلاب اسلامی به میان آمد. که بعدها گویا آقای زرکوب به کرباسچی پیشنهاد ساخت برج را می دهد.

-تعریفی که در ابتدا برای آنجا صورت گرفت :«برج و تالار تهران» بود.

- در سال 1373 شرکت یادمان سازه شکل گرفت.درباره مکان برج هم طی مطالعاتی که صورت گرفت از 17 نقطه 2 نقطه تپه های عباس آباد و تپه های کوی نصر تائید نهایی شدند که در نهایت تپه های کوی نصر با مساحت 13 هکتار نهایی شد.آن زمان در این تپه ها موتور سوارها بازی می کردند و مسابقه می دادند.

-بعد از چند سال یک معماری مجدد درباره فضاهای آن محدوده انجام شد و در مسابقه ای طرح معماری فرانسوی به نام دوبیسون برنده شد که این طرح هیچگاه به طور کامل اجرا نشد. در این طرح برای محوطه اطراف برج ایده های از باغ ماهان کرمان و میدان امام اصفهان وجود داشت.

-کلنگ احداث برج میلاد در روز اول آبان 1376 با حضور خانواده 14 شهید انجام شد. در آن زمان خانواده شهدا با نوشتن متنی در برگه ای که هم اکنون در ورقی آلمینیومی در فونداسیون برج دفن است کار کلنگ زنی را انجام دادند.آن زمان آقای کرباسچی شهردار بود اما درگیر ماجراهای دادگاهش هم بود.

-. در بالای برج و زیر گنبد آسمان رستوران VIP پیش بینی شده بود که شامل 4 حجره است که قرار بود هر حجره به سبک معماری یکی از دوره های تاریخی ساخته شود مانند دوران صفویه ، قاجار، ساسانیان و ....اما مشخص نیست این ایده پیاده شده یانه.

-سالن همایش ها هم باید به مانند سالن های اجلاس طراحی می شد اما الان به مانند سالن سینما است و اون کارایی اولیه که برایش تعریف شده بود را از دست داده است.

پی نوشت:واحدهای اداری برج میلاد فقط متری 4 میلیارد تومان

۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

سیستم بی آر تی در کلاس درس

با یکی از دوستان دانشگاه که الان نیمی از ترم های خود را در رشته خبرنگاری دانشکده خبر گذرانده هم صحبت می شوم. از استادهایش تعریف می کند. می گوید که یکی از اساتید محترم! که الان یک جورایی همه کاره دانشکده هست ترم پیش سر کلاس گفته من از سیستم بی آر تی متنفرم پس بهتره از جلسه بعد خانم ها عقب بنشینند و آقایان دانشجو جلوی کلاس را پر کنند!!!!!

توضیح:در اتوبوس های بی آر تی خانم ها جلوی اتوبوس را پر می کنند و آقایان از در عقب سوار اتوبوس می شوند.

روز اول پاییز

پاییز را دوست دارم نه خاطر اینکه در این فصل به این دنیا پا گذاشتم بلکه به خاطر حس غریبی که این فصل به من می دهد.این حس باعث شده تا دوباره متولد شوم.
من هر پاییز تولدی دوباره می گیرم.
آری!
دارم قدم بر می دارم!
قدمهایم را بشمار!

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

عملکرد مالی احمدی نژاد در شهرداری و حاشیه ها

این دو تیتر را با هم مقایسه کنید:

بررسی عملكرد مالی دوره شهرداری احمدی‌نژاد به پایان رسید (روزنامه کارگزاران 18 شهریور 1387)

كارنامه مالي احمدي‌نژاد در شهرداري بررسي مي شود (روزنامه اعتماد ملی 18 شهریور 1387)


این دو تیترکاملا مخالف هم هستند.یکی می گوید پرونده بسته شد و دیگری می گوید پرونده باز شد که در اصل تیتر و مطلب کارگزاران درست است. یعنی پرونده مالی دوره شهرداری احمدی نژاد بسته شد. به نظر من در متن خبر هم یک اشتباه دیده می شود(به نوعی اشتباه هم نیست). در متن خبر اعتماد ملی آمده است "لايحه تفريغ بودجه شهرداري در سال‌هاي 82، 83 و 84 كه ماه گذشته از سوي محمدباقر قاليباف به شوراي شهر رسيده بود.... "

تفریغ بودجه سال های 1382 ، 83 و 84 حدود 3 سال پیش در شورا مطرح شد.زمانیکه نادر شریعتمداری عضو دوره دوم شورای شهر از 300 میلیارد هزینه فاقد در این سالها در شهرداری تهران صحبت کرده بود.آن زمان تفریغ بودجه این سال ها به شورا رسید و شورا با تعیین حسابرس کار تفریغ را شروع کرد. البته بعد از انجام تفریغ و اتمام کار حسابرسان هر موضوعی که می خواهد در دستور کار جلسات شورا قرار گیرد باید در قالب طرح یا لایحه باشد. مسلما بعد از سه سال از مطرح شدن لایحه درخواست انجام تفریغ بودجه حال باید نتیجه هم در قالب لایحه به شورا ارائه می شد که شد.

اما به نظر من با بسته شدن این پرونده باید خیلی نکات و تحلیل ها از این حسابرسی دربیاد. مثلا نتیجه 300 میلیارد تومان فاقد چه شد؟ یا مسائل مالی مربوط به سازمان فرهنگی و هنری چه می شود و چه شده است؟ یا ..........

هدف من از نوشتن این مطلب زیر سوال بردن همکار خوبم در اعتماد ملی نبود بلکه به نظرم می شود با دقت بیشتر به جنبه های دیگر این حسابرسی نگاه کرد.باید ریز حسابرسی را درآورد.باید تحلیل درست کرد. به نظر من حسابرسی شهرداری در این سال ها کار بزرگی بود که توسط شورا انجام شد ولی حالا خبرنگارها باید دنبال نتایج باشند.

پی نوشت:من می پذیرم که در نحوه انتقاد کردنم در این پست شاید دچار اشتباه شدم(شاید باید انتقاد را به طور مستقیم به خود همکارم منتقل می کردم).من به هیچ عنوان قصد زیر سوال بردن کسی را نداشته و ندارم ولی در عین حال همین دو مسئله دغدغه من بود.
امیر گودرزی عزیز، همکار گرامی، هم محله ای محترم ،اگر دلگیر شدی عذر می خواهم .من فقط دغدغه هایم را بیان کردم.

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

9 سال

هیچ وقت در این وبلاگ درباره رسانه ای که کار می کنم یا بهتر بگویم کار می کردم سخنی نگفته بودم.
9 سال در رسانه ای کار کردم که تنها دو دلیل من را ماندگار کرد. دلایلی که حتی تا همین چند ماه پیش باعث شد پیشنهاد های خوب کاری را رد کنم .

9 سال در جایی کار کردم که حتی یک روز ارزش کار و تلاشم را درک نکردند.

9 سال در رسانه ای کار کردم که مرا برای یک روز هم بیمه نکردند.

9 سال در رسانه ای کار کردم که امکاناتش کم بود و توقعات زیاد.

9 سال در رسانه ای کار کردم که حق و حقوق خبرنگارش را هیچ گاه بر اساس لیاقت و کفایت نمی دادند.

9 سال در جایی کار کردم که برخی آدمهایش تنها دنبال فرصت برای زیرآب زنی بودند وارونه جلوه دادن واقعیت ها.

9 سال در رسانه ای کار کردم که خار چشم خیلی ها بودم .

اما در عین حال 9 سال در رسانه ای کار کردم که با آن بزرگ شدم. 17 ساله بودم که به این رسانه آمدم و الان 26 ساله ام.

9 سال در رسانه ای کار کردم که انواع تجربیات را به من داد.

9 سال در رسانه ای کار کردم که روزهای اول نمی توانستم دوری از آن را تحمل کنم اما تا همین یک ماه پیش تحملش برایم سخت شده بود.

9 سال در رسانه ای کار کردم تا جواب حمایت های یک استاد خوب را بدهم اما این استاد اخیرا شاید فکر کرد خیلی بزرگ شده ام و دیگرنیاز به حمایت ندارم.

9 سال در رسانه ای کار کردم که به من فرصت تجربه کردن کار خبر در شورا و شهرداری را داد. شورا و شهرداری که گرفتنش آرزوی خیلی ها بود. به راحتی به دستش آوردم و بدون هیچ ناراحتی آن را واگذار کردم.

9 سال در رسانه ای کارکردم که وقتی یک ماه پیش از آن بیرون می آمدم دیگر هیچ تعلق خاطری بهش نداشتم.
هنوز خاطرات کار خبر با من است.

یک ماه پیش تصمیم گرفتم از کار خبر بیرون بیایم و دنبال کار دیگری بروم اما دیدم خیلی آلوده این کار شده ام.
حال باز دوست دارم بنویسم. خبرنگار باشم اما در چه رسانه ای ؟

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

قلب

صبح ها دچار تپش قلب شدید می شوم.
دکتر قرصی برای کم شدن آن داد.
پیش خودم فکر می کنم نمی شد قرصی می داد که قلب اصلا نمی تپید!

۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

زنان شهردار در دنیا


یک گزارش درباره شهرداران زن در دنیا نوشتم که به چند نکته در داخل ایران هم اشاره داشتم:

1- شهردار زن در طول تاریخ تاسیس شهرداری ها در ایران بسیار اندک بودند.خانم نوری شهردار منطقه 7 با آمدن احمدی نژاد به شهرداری برکنار می شود. شهردار منطقه 6 مشهد بعد از سه ماه کار کردن به دلایل نامعلوم برکنار می شود. شهردار ساوه را هم دو سال پیش با تهمت هایی استیضاح می کنند اما در نهایت او با شکایتی که می کند در دادگاه تبرئه می شود....


2- جناب آقای قالیباف قول داده بودند چند شهردار نواحی از بین خانم ها باشند که گویا خانمی به عنوان نخستین شهردار یکی از نواحی منطقه 22 به تازگی منصوب شده است!!!!!


3- در شهرداری یکی از مدیران کل تازه منصوب شده در اقدامی جالب عذر دو خانمی که برای سالها در دفتر این اداره کل حتی در زمان احمدی نژاد فعالیت می کردند را فقط و فقط به دلیل زن بودن خواست........


این گزارش من که در روزنامه اعتماد ملی دیروز منتشر شد درباره فعالیت شهرداران زن در دنیا است و نگاهی که به فعالیت آنها وجود دارد:




۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

آیا دریافت ودیعه شارژ بلیت مترو برای بار دوم دزدی نیست؟

از زمانیکه طرح نرخ های جدید مترو اعمال شده یک اتفاق جدید هم رخ داده است. خیلی راحت بگویم ، من یک بلیت اعتباری داشتم که حدود 4-5 سال پیش با 500 تومان ودیعه آن را دریافت کردم ولی چند ماه پیش وقتی می خواستم آن را برای نخستین بار در سال 1387 شارژ کنم به زور از من 500 تومان دریافت کردند!!! به عنوان ودیعه شارژ!!!

این موضوع را دوست خوبم در خبرگزاری فارس پیگیری کرد و پیگیری های او باعث شد تا دو هفته پیش خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر در این زمینه تذکری را به شرکت مترو بدهد اما گویا مسئولان مترو یا متوجه نیستند در ایستگاه های مترو چه می گذرد یا اینکه دلشان می خواهد متوجه نباشند!!!

جوابی که ربیعی به این تذکر دانشجو از طریق خبرگزاری مهر داده یک توهین است به شعور مردم!!

او گفته چون این کارت ها ارزشمند است باید ودیعه پرداخت شود تا شهروندان بعد از اتمام اعتبار آن را دور نیاندازند ولی هیچ اشاره ای نکرده است که افرادی مانند من شهروند که چند سال پیش این ودیعه را پرداخت کرده ایم چرا باید دوباره آن را بپردازیم؟...این کار دزدی نیست؟

من مطمئن هستم که چند سال پیش این مبلغ را پرداخت کرده بودم.....آیا این ها که ادعای مسلمانی می کنند لحظه ای فکر نمی کنند این کار علاوه بر غیر قانونی بودن غیر شرعی هم هست؟

پی نوشت:
تذکر دانشجو درباره غیر قانونی بودن دریافت ودیعه شارژ بلیت های مترو

جواب ربیعی مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو به این تذکر (دروغ بزرگ)

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

دلالی رسانه ای در سازمان میادین میوه و تره بار

یکی از گلایه های همیشگی شهروندان ،نارضایتی از خدمات میادین میوه و تره بار است. حال در یک برهه زمانی این نارضایتی بیشتر و در یک برهه زمانی کمتر می شود.
اما در مقابل این نارضایتی ها ،در سازمان میادین میوه و تره بار در یکی - دو سال اخیر اتفاق جالبی افتاده است. دلالی در این سازمان بیداد می کند.
البته همه می دانند ،دلال ها میدان مرکزی بازار را در اختیار دارند اما دلالی ای که مورد نظر من هست دلالی در رسانه ها است.

سیاست روابط عمومی سازمان میادین میوه و تره بار اینگونه ترسیم شده است:

بستن قرارداد با رسانه ها برای نوشتن ، چاپ یا نشان دادن گزارش های رپورتاژی

همین و همین

ابن رپورتاژها به طرز فجیعی بد تنظیم شده است . شهروندی که در این شهر زندگی می کند و از میادین میوه و تره بار خرید می کند فقط باید به دروغ های این گزارش ها بخندد.

درهای سازمان میادین میوه و تره بار بر روی بیشتر خبرنگاران حوزه شهری بسته است. روابط عمومی این سازمان ترجیح می دهد با خبرنگاران گروه اقتصادی رسانه ها کار کند.
اگر هم باب میل آنها رفتار نشود ، برخورد نوع دیگری می شود بس شگفت انگیز....

رپورتاژ بخشی از کار رسانه ای است اما حرف من این است که تنها با رپورتاژ نمی توان کار رسانه ای انجام داد...هم اکنون کانکس های موقت میوه و تره باردر سطح شهر در حال جمع آوری هستند اما روابط عمومی این سازمان حتی در قالب رپورتاژ اطلاع رسانی نمی کند.

روابط عمومی این سازمان حاضر است میلیون ها تومان برای رپورتاژ هزینه کند و تنها به ظاهر ظاهر را حفظ کند اما حاضر نیست قبول کند که این رپورتاژها واقعیت نیستند و مردم را بدبین تر از پیش می کند.

جالب اینجاست که این روابط عمومی با بیشتر رسانه ها قرارداد دارد، حتی روزنامه های اعتماد ملی یا سرمایه که بیشتر گزارش های مربوط به شهرداری را با جهت گیری انتقادی می نویسند اما با قراردادی که این سازمان با گروه اقتصادی این رسانه ها می بندد رپورتاژ هم کار می کنند!!!

بخشی از جملات مسخره این رپورتاژ که در روزنامه مردمسالاری و اعتماد ملی کار شده را بخوانید:

اگر به دنبال تهيه ارزاق عمومي براي خانواده با شاخص هاي اوليه خيلي خوب براي خريد کردن از جمله: دسترسي آسان، سلامت بيشتر، مشتري مداري، کيفيت بهتر، قيمت کمتر، عرضه مناسب هستي؟ من آدرسشو بهت مي گم اما قول بده که هول نشي! بازار ميوه و تره بار شهرک نفت يکي ديگر از بازارهاي سازمان ميادين ميوه و تره بار و فرآورده هاي کشاورزي شهرداري تهران است که در راستاي خدمت رساني به مردم شريف تهران يک ماه است که آماده بهره برداري گرديده است.

سوال من این است که چه کسی باید روی روابط عمومی این سازمان نظارت کند؟

پی نوشت:
خدمتي ديگر از سازمان ميادين و ميوه و تره‌بار شهرداري تهران (رپورتاژ اعتماد ملی)

توسعه بازارهاي سازمان ميادين ميوه و تره بار شهرداري تلاشي براي خدمت رساني صادقانه به مردم (رپورتاژ مردمسالاری)

کلی روزنامه دیگر هم بود اما همین دوتا برای رساندن مطلب من کفایت می کند.....

۱۳۸۷ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

زنی که رئیس خدمات بهشت زهرا بود

داشتم یک گزارش جالب درباره تاریخچه بهشت زهرای تهران را در روزنامه اطلاعات می خواندم. متاسفانه لینک گزارش را در روزنامه اطلاعات پیدا نکردم!!

یک جایی از گزارش نوشته شده:
گردآفرید مفیدی(خواهر بهمن مفید -بازیگر) نخستین رئیس خدمات سازمان بهشت زهرا بود که به طور مستقیم بر کفن و دفن اموات نظارت داشت.
نوشته :این فرد لیسانس تزئینات از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را داشت که قبل از انقلاب این مسئولیت بر عهده او گذاشته شد...پیش از اینکه رئیس شود هم کارمند گورستان های تهران بود....

۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

137 و 1888 و اداره کل بانوان

به 137 زنگ می زنم...البته به یکی از دوستان که در این سامانه هست زنگ می زنم...

می گویم : در به در دنبال یکی دیگر از دوستان در اداره کل بانوان شهرداری می گردم...می گویم :تلفن هایشان را جواب نمی دهند .بپر بالا ببین پیدایش می کنی...

خواهرم می گوید: وظیفه جدید 137 پیدا کردن آدم هاست؟
می خندم.

زمان می گذرد نه از 137 خبری می شود نه از اداره کل بانوان....

پیش خودم می گویم باید به 1888 زنگ بزنم البته باز یکی دیگر از دوستان در آن سامانه و شکایت کنم...
شکایت کنم که نه 137 به کارم رسیدگی می کند نه اداره کل بانوان....

نشونی

نمی دانم بالاخره به مقصد رسیدی یا گم شدی؟
آخر! دنبال نشونی بودی!

یکسال پیش بود...به خاطر یکی از نوشته هایم ایمیل زدی که چرا در آن نوشته نام همه بود الا او!!گفتی شاید اصلا برایم اهمیت نداشتی!! گفتم:صلاح در این بود...

چند وقت بعد برایم اس ام اس آمد که می گفتی تمام آرشیو وبلاگم را خوانده ای!!
پیش خودم گفتم : چه دیوانه ای!!
ویعد مثل دیوانه ها تمام آرشیو وبلاگم را کاویدم...

قالب وبلاگم عوض شد
بلا فاصله اس ام اس زدی :مبارکه
گفتم: خوبه؟
ایرادت هایش را گفتی
پیش خودم گفتم:مهم نیست که دیگران درباره قالب وبلاگم چه می گویند . مهم این است که خودم قالب آن را دوست دارم.......

زمان و زمانه گذشت...
شعری در وبلاگم گذاشتم...
بلافاصله اس ام اس زدی:پیش خودم میگفتم که کاش تو وبلاگت یک نشونی از خودم پیدا کنم که....
خوب پیدا کردی...

گذشت...وبلاگ دار شدی
حال! من هم نشونی از خودم در آن وبلاگ می دیدم
در وبلاگ خودم هم وقت و بی وقت نشونی از تو می گذاشتم....

باز زمان و زمانه گذشت....
یکبار وقتی یک هفته ای بود که آخرین نشون را برایت گذاشتم.گفتی : ندیده ای و نخوانده ای !!
تعجب کردم!!
پیش خودم گفتم:یا نشانی اصلی را پیدا کردی و به مقصد رسیدی یا گم شده ای!!!

دیدی راست گفتم که عوض شده ای...
زمانه عوض شده....

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

تاکسی تاکسی





۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

آفتاب می شود؟

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من پر از شهاب می شود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطر ها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها، ز ابرها ،بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره ه می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان
به بیکران
به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لالای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود

فروغ فرخزاد

۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

پشت کردن به مردم

دیروز فیلم مصاحبه نکردن آقای قالیباف شهردار تهران با رسانه ها در روز دوشنبه و در مراسم افتتاحیه پل سراج- وفادار را می دیدم. شهردار تهران در حالی که در شلوغی مراسم آماده نشستن در خودروی خود بود مورد خطاب یکی از همکارانم قرار گرفت که برای گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو خواستار پرسیدن سوالی بود. اما قالیباف در پاسخ به این خطاب اعلام کرد :فقط هفته ای یکبار حاضر به پاسخگویی به خبرنگاران است!

بلافاصله بعد از دیدن این فبلم،این موضوع به ذهنم آمد که هرچند ناقص یا کامل اما رسانه ها نمایندگان مردم هستند!! آقای قالیباف وقتی مردم شما را خطاب قرار می دهند لطفا درخواست آنها را اجابت کنید!!
این حرکت شما در اینکه تعیین کنید چه زمانی به مردم پاسخ دهید به نوعی پشت کردن به مردم است.

۱۳۸۷ مرداد ۶, یکشنبه

نطق ها برای چه خوانده می شوند؟

در شورای دور سوم نطق های پیش از دستور کمتر اتفاق می افتد که در این بین آقای طلایی با دو نطق پیش از دستور پیشتاز هستند.

هفته پیش و در جلسه روز سه شنبه شورای شهر آقای طلایی نطق خود را پشت تریبون شورای شهر قرائت کرد اما چند نکته در این نطق وجود داشت:

نطق با اعلام جایگاه شوراها در قانون و چگونگی شکل گیری آنها آغاز شد و به تمجید از فعالیت های شهرداری رسید.وظایف شورا ها برشمرده شد و در نهایت با انتخابات دوره آینده ریاست جمهوری و نگرانی بابت تخریب های احتمالی خاتمه یافت .

هر فردی این نطق را خواند به پراکندگی آن اشاره کرده بود و اینکه کاش حداقل یک موضوع پررنگ تر و به آن پرداخته می شد(مانند مرکز پژوهش های شورای شهر).

به نظرم قسمتی که به تجلیل از خدمات شهرداری پرداخته می شود مناسب نیست.به نظرم تبریک به مردم ،شهردار و مجموعه مدیریت شهری و حتی دولت برای برگزیده شدن قالیباف در بین 11 شهردار برتر جهان مناسب نبود.

آقای طلایی لطفا سایت شهرداران جهان را یک مروری کنید. این موسسه یک تشکل غیر دولتی است که هر ساله این اقدام را انجام می دهد. موسسه ای که از نظر اعتبار جایگاه ویژه ای ندارد. نمی گویم بی اعتبار است اما بهتر است خودمان را گول نزنیم. این انتخاب نمی تواند معیار خوبی برای این همه تمجید و تبریک باشد.

اما بخش آخر نطق که به انتخابات ریاست جمهوری اختصاص داشت هم به پراکندگی ها بیش از پیش دامن زد. فکر می کنم این سخنان از جایگاه یک فرد حقیقی به نام مرتضی طلایی در هر جایی می توانست منعکس شود (به هر حال دغدغه یک فرد شناخته شده سیاسی است)اما در جایگاه حقوقی و به عنوان یک عضو شورا در صحن علنی شورای شهر و در زمانیکه هنوز به تاریخ انتخابات بسیار مانده به نظرم زیاد جایگاهی نداشت.

*مرتبط:

نتیجه تخریب خودی به دست خودی (نطق پیش از دستور)
پاسخ طلایی به گزارش اعتماد ملی درباره نحوه انعکاس این نطق


من در این نوشته سعی کردم قضاوت نکنم و فقط نکته هایی را که با خواندن این نطق به ذهنم رسید را بیان کردم و این نوشته فقط یک نظر شخصی است.گرچه من هم مانند خبرنگار اعتماد ملی این سوال برایم مانده که چرا دفتر طلایی در شورای شهر نیست؟ چرا یک عضو شورای شهر باید در شهرداری دفتر داشته باشد ؟ مطمئنا کمبود جا بهانه خوبی نیست...

بن بست بربری بهار شد

یک زمان هایی فرصت دست نمی دهد تا این وبلاگ را به موقع به روز کنم ولی با چند روز تاخیر درباره جلسه هفته گذشته شورا می نویسم...

معمولا آخرهای جلسه علنی شورای شهر به تغییر نام های معابر یا نامگذاری های جدید می گذرد. سه شنبه پیش هم چندتا نامگذاری صورت گرفت که جالب بود:

1-یک کوچه بن بستی در منطقه 8 وجود دارد که نامش «بربری» است. شورایی ها آمدند و این بن بست را به نام «بهار» تغییر دادند.تصور کنید می خواستید تاکسی بگیرید باید می گفتید سر بربری پیاده می شوم!!

2-یک خیابان دیگر در منطقه 12 نام یک شهید بر آن بود که شورایی ها تصمیم گرفتند با توجه به اینکه نام آن شهید بر 2 خیابان دیگر هم هست ، خیابان مذکور در منطقه 12 را عوض کنند و نام یک زرتشتی را بگذارند که 12 دوره نماینده مجلس ملی بوده است.

3-نام خیابان ایتالیا هنوز ایتالیا است ولی نمی دانم در رم 18 تیر خیابان شد یا نه!!

۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

موسسه همشهری نیاز به تحقیق و نفحص دارد؟!

در چند ماه اخیر یک تذکر بارها و بارها توسط چند نفر از اعضای شورای شهر درباره روزنامه همشهری به شهردار داده شده و تکرار می شود اما فقط این موضوع توسط اعضا مثل نوار ضبط شده تکرار می شود.

چندنفر از اعضای شورای شهر و به خصوص آقای بیادی نایب رئیس شورای شهر نسبت به عملکرد روزنامه همشهری معترض هستند و بارها این مسئله را تکرار کردند ولی من در شگفتم که چرا همیشه اعضای شورای شهر در همین سطح اعتراض ها می مانند؟!

روز سه شنبه گذشته هم حمزه شکیب رئیس کمیسیون عمران شورای شهر نسبت به عملکرد روزنامه همشهری عصر در انتشار خبری به نقل از خودش حسابی معترض و شاکی بود و تریبون شورا تنها مکان برای بیان این اعتراض...

قطعا باید قبول کرد که همشهری عصر در حوزه شهری تنها کار سیاسی انجام می دهد. به نظرم اگر یک فرد تنها یک دوره 10 روزه این روزنامه را داشته باشد با خواندن گزارش های حوزه شهری این روزنامه جهت دهی سیاسی آن را متوجه می شود.

الان اعضای شورای شهر نسبت به این عملکرد و انتشار نیافتن اخبار شورا در این روزنامه معترض هستند.تازگی ها هم زیاد شدن نشریات موسسه همشهری باعث اعتراض شده است. من با برخی از این اعتراض ها موافق و با برخی مخالف هستم ولی خیلی دلم می خواهد یک نماینده مردم در شورای شهر پیدا شود و عملکرد 10 ساله موسسه همشهری را بررسی کند. یعنی خیلی واضح بگویم به نظر من این موسسه به طور اساسی نیاز به یک تحقیق و تفحص از زمان شروع بکار تا هم اکنون دارد و تنها نهادی که می تواند این کار را انجام دهد شورای شهر است اما مگر سیاست چنین چیزی حالی اش هست؟!!!


پی نوشت:
عضو شوراي شهر تهران با تذكر به «همشهري»:
اعضاي شورا بايد براي اصلاح عملكرد اين روزنامه، كار اساسي انجام دهند

۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

قالیباف به مرحله نهایی برترین شهرداران جهان رسید

به طور اتفاقی داشتم سایت شهرداران جهان را می دیدم که چشمم به خبری افتاد که همین امروز بر روی این سایت قرار گرفته بود.

قالیباف در بین یازده نفر شهردار برتر جهان قرار گرفته که از بین این یازده نفر یک نفر برگزیده سال 2008 می شود....
این انتخاب هم توسط مردم صورت می گیرد. یعنی می شود رفت و به هرکدام از این یازده شهردار رای داد(نظر داد)....

اصلاحیه: در این مرحله نمی شود به یکی از این یازده شهردار رای داد بلکه از دیروز تا پایان سپتامبر سردبیران این نهاد که برترین شهرداران را انتخاب می کنند با مشورت با یکدیگر بهترین شهردار سال 2008 را معرفی می کنند.در مرحله قبلی امکان رای گیری اینترنتی وجود داشت که همین رای ها باعث شد که قالیباف بین یازده نفر قرار گیرد. در حال حاضرهر فردی تنها می تواند با ارسال ایمیل آنها را درباره نظرات خود درباره هریک از این شهرداران مطلع کنید.
نتایج نهایی هم در اواخر مهر مشخص می شود.

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

جنگ خیابان ها-خیابان ایتالیا هم تغییر می کند!!

آخرهای جلسه دیروز شورا بود و یکی یکی اسامی خیابان های شهر در حال تغییر(دستور جلسه نامگذاری معابر در شورا بررسی می شد) .خبرنگارها در جایگاهشون آماده رفتن شده بودند. چمران در این حین با خطاب دادن رسانه ها از آن ها خواست تا به مطلبی که می گوید توجه کنند.
او به صحبت هایی مبنی بر تغییر نام یکی از خیابان های شهر رم که در نزدیکی سفارت ایران قرار دارد اشاره کرد که گویا در تصمیم شهردار جدید رم قرار است در روز 18 تیر به نام «18 تیر» تغییر کند.(خياباني به نام 18 تير در ايتاليا نامگذاري مي‌شود)

چمران می گفت:«اگر این نامگذاری انجام شود ، شهرداری و شورا هم نام خیابان ایتالیا را تغییر می دهد.»
این صحبت های چمران زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم چندسال پیش هم در شورای دور دوم وقتی اختلاف های ایران با کشور آرژانتین بالا گرفت ، چمران هشدار داده بود که میدان آرژانتین به نام شهید حکیم تغییر پیدا می کند که البته این اتفاق هیچگاه نیافتاد.
تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی هم حسابی جنجالی شد و با وجود تصویب شورای شهر دور دوم مبنی بر تغییر نام این خیابان به نام «انتفاضه» ولی هنوز نام «خالد اسلامبولی» بر روی این خیابان حک شده است.
اما جنگ خیابان ها واقعا تا چه حد می تواند تاثیر گذار باشد؟ باید دید آِیا تا چند روز دیگر که سالگرد واقعه 18 تیر است چنین خیابانی در شهر رم نامگذاری می شود یا نه؟

اگر نامگذاری صورت گرفت ، قطعا جلسه سه شنیه آینده شورا دیدنی خواهد بود...

گویا پیشنهاداتی هم صورت گرفته تا خیابان «ایتالیا» به نام «ادواردو آنیلی» ایتالیایی تغییر پیدا کند.

مطالب مرتبط:

هشدار رئيس شوراي شهر تهران به شهردار رم (دیروز در شورای شهر با خبرنگارهای دیگر به شوخی پیشنهاد می دادیم که این خیابان را به چه اسمی تغییر دهند که برخی پیشنهادات در این مطلب آمده)

خيابان ايتاليا هم شهيد "آنيلي" مي شود(این هم گزارش روزآنلاین در این رابطه هست)

۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

روزشمار بوستان بانوان آزادگان صفر نمی شود

10 تاریخ متفاوت بین سال های 1384 تا 1387 برای افتتاح بوستان مخصوص بانوان در بزرگراه آزادگان اعلام شده اما هنوز روزشمار بهره برداری از این پارک صفر نشده است.

یادم هست که سال 1383 لایحه احداث 5 بوستان مخصوص زنان در شورای شهردور دوم تصویب شد.البته من در کتاب شورای دور نخست هم با چنین مصوبه روبرو شدم که گویا مصوبه شورای دوم درباره مکانیابی این بوستان ها بود.
اما قرار بود نخستین بوستان مخصوص خانم ها بوستان آزادگان در بزرگراه آزادگان باشد.آن زمان ها هنوز احمدی نژاد شهردار بود و محمدی زاده استاندار فعلی خراسان رضوی معاون خدمات شهری!

در این سالها آنقدر تاریخ برای افتتاح این بوستان عنوان شده که مرور آن خالی از لطف نیست!!

*در تاریخ 20 مرداد 1383 شورای شهر یک فوریت طرح« احداث و ايجاد پاركهاي مادر توسط شهرداري تهران » را تصویب کرد.(5 پارك تهران به امكانات تفريحي براي بانوان تجهيز مي‌شوند)

*در تاریخ 20 بهمن 1383 و زمانی که احمدی نژاد شهردار بود ؛معاونش اعلام کرد که بوستان بانوان آزادگان خرداد 1384 به بهره برداری می رسد.(خرداد ماه سال آينده ؛فاز يك اولين بوستان مادر تهران به بهره‌برداري مي‌رسد )

*اما در شهریور 1384 قالیباف شهردار تهران شد و نخستین اتفاق در این زمینه تصویب لایحه ای دیگر در این رابطه در شورای شهر بود درباره جانمایی بوستان های دیگر مخصوص بانوان بود.(احداث پارك‌ مادر در بوستان‌هاي قائم ، چيتگر و گفتگو )

*در تاریخ 8 مرداد 1384 هم اعلام شد تا پایان سال 1384 بوستان بانوان آزادگان به بهره برداری می رسد.(بانوان تهراني تا پايان امسال صاحب پارك اختصاصي مي شوند)

* 18 دی 1384 بار دیگر تاریخ افتتاح تغییر یافت و اینبار اعلام شد که اوایل سال 1385 مراسم بهره برداری برگزار می شود.(بانوان تهراني صاحب 4 بوستان اختصاصي مي‌شوند )

*ماجرا زمانی جالب تر شد که در تاریخ 21 تیر 1385 مدیرعامل سازمان پارک ها پایان سال 1385 را زمان افتتاح بوستان بانوان آزادگان اعلام کرد(بانوان تهراني تا پايان سال صاحب پارك اختصاصي مي‌شوند ) اما در تاریخ 20 آبان 1385 اینبار توسط مشاور شهردار زمان بهره برداری از این بوستان آذر 1385 علام شد.(اولين بوستان مخصوص بانوان تهراني آذرماه افتتاح مي‌شود )

*سال 1386 هم شروع شد و اینبار در 22 اردیبهشت 1386 تاریخ افتتاح مرداد 1386 اعلام شد.(نخستين بوستان مخصوص بانوان تهراني مرداد افتتاح مي‌شود .)

*اما 15 مهر 1386 تاریخ دیگر باز پایان سال 1386 اعلام شد.(نخستين بوستان‌هاي بانوان در تهران تا پايان سال افتتاح مي‌شود )

*این تاریخ هم آمد و رفت اما از بوستان بانوان آزادگان خبری نبود تا اینکه در تاریخ 22 بهمن 1386 باز تاکید شد که در اسفند 1386 بوستان بانوان افتتاح می شود.(نخستين بوستان مخصوص بانوان در تهران اسفند افتتاح مي‌شود )

*اما 11 اردیبهشت 1387 شد و بار دیگر مشاور شهردار و خیلی های دیگر با جدیت تمام گفتند همزمان با میلاد حضرت فاطمه یعنی 4 تیر 1387 بوستان بانوان آزادگان به بهره برداری می رسد.(نخستين بوستان بانوان در پايتخت افتتاح مي‌شود )

البته همزمان با این وعده جدید ،بوستان بزرگ و زیبای« نشاط» تغییر نام داد و اینبار با نام «بهشت مادران» با حضورشهردار تهران به بهره برداری رسید و به عنوان نخستین بوستان مخصوص بانوان که تا آن زمان این کاربری را نداشت به همگان معرفی شد اما خیلی ها منتظر ساخته شدن بوستان آزادگان برای خانم ها بودند.

*به هر حال تاریخ 4 تیر هم گذشت و حالا جدید ترین تاریخ 8 مرداد 1387 اعلام می شود ...........
خیلی جالب است که برای ساخت چنین بوستانی بیش از ده تاریخ برای بهره برداری اعلام شده است . با توجه به اینکه تمام جست و جو هایم در این موضوع ، مربوط به اخبار خبرگزاری فارس است( چون جست و جوی این خبرگزاری نسبت به سایر خبرگزاری ها قوی تر ، دقیق تر و بهتر است) بنابراین شاید اگر در سایر خبرگزاری ها امکان چنین جستجو فراهم می شد تاریخ های متفاوت دیگری هم احیانا پیدا می شد!!!

گفته می شود در این پروژه با چهار پیمانکار قرارداد بسته شده که سه تای قبلی کلاه برداری هایی صورت داده اند.
سر این پروژه خیلی حرف های دیگر هم زده می شود مانند مکانیابی بسیار جالبش !!! و ....

یک نکته: علی محمد مختاری مدیرعامل سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری تهران یکی از با سابقه ترین های شهرداری است .او پیش از انقلاب کارمند این سازمان بود تا اینکه به مدیرعاملی رسید وبا شهرداران بسیاری کار کرد. روایت است ، این فرد خیلی به شغلش وابسته شده و اگر روزی او را برکنار کند قطعا برایش اتفاق های ناگواری می افتد!!اما اخیرا مشاهده شده در چند نوبت قالیباف انتقادهای تندی را نسبت به او داشته است .آخرین آن در مراسمی بود که قالیباف نسبت به تاخیر در پرداخت حقوق کارگران فضای سبز شهرداری تهران بسیارمعترض شد. حال هم این تاخیر در افتتاح بوستان آزادگان انتقادهای تندی را متوجه مختاری کرده است.

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

تهران امروز

یکی از دوستان در کامنت ها گله کرده بود که چرا درباره توقیف روزنامه «تهران امروز» چیزی در این وبلاگ ننوشته ام؟

واقعیتش اینقدر این روزها خبرهای بد درباره حرفه ام و بچه های خبرنگار می شنوم که نمی دانم کدام را بیان کنم؟این توقیف ها آنقدر زیاد شده که نمی دانم چه بگویم؟پیش خودم می گویم:« اصلا بنویسم !چه فایده دارد؟»

وقتی خبر لغو امتیاز را شنیدم خیلی خیلی ناراحت شدم.

اما این توقیف نتیجه چه بود؟ زیاده خواهی ؟ افراطی گری؟ غیر حرفه ای بودن؟ نقد پذیر نبودن دولت؟ فضای بسته رسانه ای؟ تبلیغ و بزرگ شدن؟ یا..........

اتفاق هایی که منجر به این توقیف شد کم نیست ! اما دردناکترین قسمتش این بود که ویژه نامه ای باعث بیکار شدن عده ای شد که هیچ کدام از افرادی که در آن ویژه نامه مطلب می نوشتند خبرنگار روزنامه تهران امروز نبودند!!البته نمی توان همه ماجرا را هم تقصیر آنها گذاشت چون ......
چه بگویم؟...

پی نوشت مرتبط:
روزهای در توقیف

تهران امروز و روزنامه هایی که تو مشتمون پنهان کرده ایم !

دانشکده فنا شده خبر

وقتی دکتر احمدی افزادی که در مدیریت کوتاه مدتش در دانشکده خبر بهترین بود می خواست از دانشکده خوب ما برود ، آرزو کردم یک ترم باقی مانده ام زودتر تمام شود چون با شنیده هایم درباره رئیس بعدی به این نکته رسیدم که دیگر دانشکده دانشکده بشو نیست.

اولین ماجرا مربوط به دیوار کشیدن در سلف دانشکده بود که البته در آخرای ترم خوشحال شدم که رئیس جدید آنقدر انعطاف دارد که بالاخره دیوار را برداشت اما حالا از دوستانم که در دانشکده مشغول تحصیل هستند چیزهایی می شنوم که واقعا متعجبم می کند.

من دانشکده خبر را خیلی دوست داشتم. فکر می کنم یکی از فعال ترین محیط های دانشگاهی بود چون بیشتر بچه ها خبرنگار بودند و هر اتفاق کوچک و بزرگ در دانشکده، خبر می شد. یادم هست در موضوع زمزمه های انحلال دانشکده در دوران ریاست جمهوری خاتمی بچه های دانشکده در یکی از برنامه های ریاست جمهوری این سوال را از خاتمی می پرسند و همین حساسیت ها تاثیر خودش را گذاشت و دانشکده قدرت بیشتری گرفت.

اما الان هر روز خبرهای ناامید کننده ای از دانشکده می شنوم و افسوس می خورم.

آخرین خبر درباره نحوه گزینش دانشجویان ترم جدید دانشکده بود که در وبلاگ خانم خلعتبری درباره اش خواندم.به نظرم اگر این موضوع صحت داشته باشد باید پیگیری کرد (تا هرجایی که امکان دارد) تا حق خوری نشود.



بهترین دوران دانشکده زمان ریاست دکتر احمدی افزادی بود که گویا خون تازه ای به رگ های دانشکده تزریق شد.شاید دکتر ما را بد عادت کرد. در اتاق او همیشه بر روی خبرنگارها باز بود و او اکثر مواقع ناهارش را در سلف همراه با دانشجویان می خورد و در زمان ناهار درباره همه چیز حرف می زدیم.

نشریه های دانشکده در زمان دکتر در حال شکوفایی بود که پاتوغ یکی از آنها بود اما آنقدر دوران مدیریت دکتر احمدی کوتاه بود که خیلی از طرح ها بعد از رفتن ایشان به سرانجام نرسید.

من فقط باید اظهار امیدواری بکنم تا زودتر این شرایط بد سپری شود.

پی نوشت:(برخی از نوشته های دانشجویان فعلی دانشکده)

پرچم های پیشنهادی سران دانشکده خبر برای امریکا و اسراییل!

اخراج مرد محبوب دانشکده خبر

افتتاح نمایشگاه عکس عاشورای دانشجویان دانشکده خبر(سلف گالری دانشکده)

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

خبرنگاران ،شورا را تحریم کردند نه روابط عمومی را

داشتم وبلاگ آقای نجفی عضو شورای شهر را می خواندم که به اتفاقی که امروز خبرنگاران در شورا ایجاد کرده بودند اشاره کردند اما گویا ایشان اشتباه متوجه شدند یا اشتباه به اطلاع ایشان رسانده اند. خبرنگاران به عملکرد اطلاع رسانی تک تک اعضای شورا معترض بودند نه به نحوه برخورد روابط عمومی شورای شهر !!بنابراین امروز جلسه علنی شورای شهر را تحریم کردند نه روابط عمومی را!!

من همیشه به این نکته اذعان داشته و دارم که در طول کار خبری ام روابط عمومی های بسیاری را دیده ام اما هیچ جا مثل روابط عمومی شورا محیط صمیمی و دوستانه ای را برای تمام خبرنگاران ایجاد نکرده بود!!

اما ماجرا از چه قرار بود؟
روز یکشنبه روابط عمومی شورای شهر اعلام کرد:« خبرنگاران از حضور در جلسه با سخنگوي شوراي شهر که بعد از جلسه علنی اما بدون حضور مستمع برگزار می شود خودداري کنند؛ زيرا موضوع اهميت چنداني نداشته و خود روابط عمومي اقدام به ارسال اخبار خواهد كرد.»

اما من در مسیر به سمت شورای شهر متوجه این ماجرا شدم و به روابط عمومی گفتم :« در را ه شورا هستم».روابط عمومی هم گفت بنابراین به طبقه اول که محل برگزاری جلسات است نروم. قبول کردم. در این هنگام یکی از دوستانم زنگ زد و گفت :« اهالی سرخه حصار جلوی در شهرداری تحصن کرده اند. »
با وجود چند کار بانکی که داشتم ،ساعت حدود 10 و نیم جلوی در شهرداری بودم . 300 نفر از اهالی معترض سرخه حصار خیابان بهشت را بسته بودند و تمام خیابان های اطراف قفل شده بود. ساعت یازده و نیم و بعد خوابیدن هیجانات اهالی سرخه حصار راهی شورا و دفتر یکی از اعضا شدم و خبرها را دریافت کردم . به روابط عمومی آمدم که در این هنگام و همزمان با هم چند خبرنگار دیگر هم سر رسیدند.همه تصمیم گرفتیم با توجه به اینکه خسرو دانشجو سخنگو به روابط عمومی نیامده ، خبرنگاران به اتاق وی روند و همین کار را هم کردیم و او به ناچار ما را پذیرفت و اخبار را منتقل کرد!!!

اما گویا افرادی روابط عمومی را تحت فشار گذاشته بودند و گویا این امر باعث شد روابط عمومی از خبرنگارها بخواهد به دفتر روابط عمومی برای ارسال خبر مراجعه نکنند!!

ما هم در پارکشهر جلسه تشکیل دادیم و در تصمیمی قرار شد برای اعتراض به جریان اطلاع رسانی شورای شهر و نحوه برخورد آنها با خبرنگاران جلسه سه شنبه شورا را تحریم کنیم.

من در اون جلسه پارکشهری اظهار نگرانی کردم که این جریان نباید به نفع هیچ کدام از گروه های شورای شهر تمام شود و اعتراض ما به همه آنها است........

خلاصه تصمیم گرفتیم با خبری که خودداری خبرنگاران از حضور در جلسه شورای شهر را اعلام می کرد با محدودیت های اخیر مقابله کنیم اما گویا اشتباهاتی را مرتکب شدیم. من شخصا به اشتباهات خودم اذعان می کنم و می گویم در نهایت من بازی خوردم ولی پشیمان هم نیستم چون می دانم می توانیم این ماجرا را نوع دیگر رقم بزنیم....

هفت سال است دارم نون و نمک روابط عمومی شورای شهر را می خورم اما در عین حال احساس آزادی خوبی را در شورای شهر داشتم و به این امر واقفم که روابط عمومی شورای شهر به هیچ عنوان در کار اطلاع رسانی من خلل ایجاد نکرده است.
افرادی که خلل در کار اطلاع رسانی من ایجاد کردند اعضای شورای شهر بودند. هیچ فرقی هم بین اصلاح طلب و اصولگرا نبوده. یک روز یک اصلاح طلب عضو شورا به من بی احترامی کرد و روز دیگر یک اصولگرا این موضوع را تکرار کرد....
اعتراض ما اعتراض به نحوه اطلاع رسانی گزینشی هم بود. چون معتقد بودیم در مسائلی مانند کمک 3 میلیاردی به لبنان قرار نبود اطلاع رسانی صورت گیرد و تنها یک اتفاق این جریان را معکوس کرد.
این کار ما حواشی زیادی هم داشت . در مجموع با وجود برخی اتفاق های مثبت که اقدام ما در پی داشت اما برخی سوء استفاده ها از سوی اعضای شورای شهر هم رخ داد که باید با این موضوع مقابله کرد.من از این سوء استفاده ها ناراحت هستم.
این سوء استفاده ها نحوه برخورد آنها با ماجرا بود.
در ضمن در این جریان شناختم نسبت به برخی از آدم ها اطرافم خیلی بیشتر شد.
مرتبط:
پی نوشت بسیار مهم:آقای نجفی بسیار متشکر هستم که متن حاشیه جلسه را اصلاح کردید و موضوع برخورد تبعیض آمیز روابط عمومی را حذف کردید.

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

خبرنگار دلقکی که شهردار لندن شد

درباره شهردار سابق لندن در این وبلاگ زیاد نوشته بودم چراکه شخصیت جنجالی او برای من جالب بود اما هیچگاه تصور نمی کردم شهردار جدید از نظر شخصیتی جالب تر از کن لیوینگستون باشد.


یک ماه پیش که انتخابات شهرداری در لندن برگزار شد حزب کارگر و نامزد این حزب یعنی شهرداری که هشت سال بر این شهر حکومت کرد شکست خوردند و نامزد محافظه کاران برنده این رقابت نزدیک شد.

اما بوریس جانسون کیه؟
جد بوریس جانسون علی کمال نام داشته که روزنامه نگار ترک بوده و مدت کوتاهی هم در دولت احمد پاشا حضور داشته است.پدر بزرگش عثمان علی جزو ترک های عثمانی بود که به انگلیس مهاجرت کرد و نام خود را به ویلفرد جانسون تغییر داد.

خود بوریس جانسون در نیویورک به دنیا آمده است.یک ازدواج منجر به طلاق داشته اما دومین ازدواجش با دختر یکی از مدیران بی بی سی بوده است و خودش هم سردبیر چند مجله بوده است و زمانی هم گویا در روزنامه ها سیاست های کن لیوینگستون شهردار را نقد می کرد.

خلاصه اینکه در دهه اخیر وارد حزب محافظه کاران شد و به دلیل شوخ طبعی، حرکات و نوع لباس پوشیدنش معروف به دلقک شد.

حالا هم که شهردار لندن هست اما لباس دلقکی را کنار گذاشته و جالب این جاست که اگر به سایت شهرداری لندن مراجعه کنید الویت های کاری او را به طور جز به جز مشاهده می کنید. مثلا اگر به بخش حمل و نقل بروید می بینید که در هر بخش حمل و نقلی برنامه های ویژه و خاص دارد.

من گزارشی را در این رابطه ترجمه کردم که به زودی در یکی از مجلات کار می شود.گزارشی در این رابطه سایت بی بی سی منتشر کرده که نویسنده مطلب فردی به نام برایان ویلر است که تشابه فامیلی با پدر زن جانسون یعنی چالز ویلر دارد و گزارشی با جزئیات کامل از زندگی اوست.بخشی از گزارش من هم با استناد به این گزارش است.......

۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

سایه همیشگی سیاست بر سر شورایاری ها

شورایاری ها یا همان انجمن معتمدان محله در دو دوره ای که پشت سر گذاشتند همیشه جنجال هایی را هم به دنبال خود داشتند.جنجال هایی که خود باعث و بانی آن نیستند اما افرادی که در سیاست و سیاست بازی دستی دارند آن را دنبال می کنند.

در شورای اول که تماما اصلاح طلب بودند شورایاری ها شکل گرفتند یعنی در سال 1379 (یا 80) تا اینکه در انتهای سال 1381 شورای اول منحل شد .
دوره فعالیت شورایاری ها دو ساله تعریف شده بود بنابراین در بحبوحه انحلال شورا دوره فعالیت آنها تمام شده بود و آنها بلاتکلیف ماندند.

در شورای دوم ، دو سال تعداد 87 شورای یاری به صورت کج دار مریض برای اینکه شکل خود را پیدا کند و آماده برگزاری انتخابات دوره دوم شود حال چه به صورت قانونی یا غیر قانونی فعالیت کرد و با کمیسیون فرهنگی شورا گام برداشت تا اینکه برگزاری انتخابات دوره دوم آنها در جلسات غیر علنی شورا جنجال آفرید یعنی دلیل اصلی آبستراکسیون شورای دوم در یکی از جلسات غیر علنی شد.

این نشان از قدرت پنهان شورایاری ها دارد تا اینکه سنگ های بزرگ دولت جدید جلوی راه شورایاری ها قرار گرفت اما با هر زحمتی که بود انتخابات در اسفند 1383 با هر بدبختی در دو مرحله برگزار شد و اینبار 370 محله یعنی تمام محلات تهران شورایاری دار شدند.
دوره دو ساله این انجمن ها در تاریخ 9 اردیبهشت به پایان رسید.
اما هیچ تکاپویی را از سوی کمیسیون فرهنگی برای پیگیری مقدمات کار برای شکل گیری دوره سوم شاهد نبودیم تا اینکه در آخرین روز اردیبهشت امسال یعنی حدود دو هفته پیش این کمیسیون یادش آمد تا برای شکل گیری شورایاری های دور سوم طرحی دو فوریتی ارائه کند و وقتی این طرح در دستور کار روز سه شنبه که جلسه صحن علنی شورا برپا است قرار نگرفت(به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی) توسط دو روزنامه اصلاح طلب این مطلب را پررنگ کردند اما هیچ گاه کم کاری خود را توضیح ندادند.یعنی جرقه جنجال درباره شورایاری ها زده شد......

حال من به شما قول می دهم هم از سوی دولت و هم شورا و هم شهرداری برگزاری انتخابات سومین دوره با جنجال همراه می شود و عده ای در این بین پی منافع شخصی خود می روند.

باور ندارید!
نظاره کنید!

۱۳۸۷ خرداد ۱۰, جمعه

بازی برنده - برنده

وارد بازی شدم اما اصلا متوجه نبودم که مهمترین اصل بازی که هدف و مقصود است تعریف نشده. وقتی در زندگی داشتم بازی اش می کردم دیگران با حرف هایی که می زدند برایم قصد و هدف تعیین می کردند. تازه فهمیدم غرق بازی شده ام اما بدون هدف.آمدم هدف تعیین کنم.دیدم اهداف در جریان بازی برای من متفاوت شده در حالیکه می تونست در ابتدای بازی یک جور دیگه تعریف بشه.حال اهداف متفاوت شده بود. زمان بازی رو به پایان بود و من بازنده شدم.
به این فکر می کنم اگر ابتدای بازی هدف مشترک داشتم بازی برنده - برنده می بود اما به نظرم بازی ما برنده نداشت حالا می پرسم یعنی یک جوری نمیشه ، راه نداره که بازی را برنده - برنده کرد؟؟

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

خبرگزاری پارسه با انتقاد آمد

بالاخره خبرگزاری پارسه که گفته می شود وابستگی به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دارد و قبلا هم درباره آن گفته بودم به طور آزمایشی آغاز به کار کرد.
این خبرگزاری در زمانی که در حال گرفتن نیرو بود اولین هدف خبرگزاری را تخریب قالیباف نام می برد و قول حقوق های متفاوت از سایر رسانه ها را می داد.
یکی از گزارش های این خبرگزاری درباره شورای شهر را می خواندم و کمی خندیدم به خاطر این همه سطحی نگری!!
من قصد توهین به هیچ خبرنگاری را ندارم اما کاش وقتی انتقاد می کنیم کمی هم پشتوانه علمی و مستند را پشتوانه گزارش خود قرار دهیم.
تیتر گزارش:شوراي‌شهر تداوم جلسات غيرعلني؛ چرا؟ است. تیتر موضوع گزارش را مشخص می کند. موضوع خوبی هم هست.موضوعی است که خبرنگاران حوزه شهری پنج سال دنبال آن بودند ودرباره اش گزارش نوشته اند.اما این گزارش شخصی می شود و نوعی تسویه حساب شخصی با شورای شهر است.
چرا؟
چون مسئول رسانه های شورای شهر اعلام کرده به دلیل کمبود جا نمی تواند خبرنگار جدید از رسانه های جدید را بپذیرد و عذر این خبرنگار را خواسته است . او هم گویا گفته با یک تیر دو نشان بزند هم نسبت به اجازه نداشتن حضور خودش بنویسه و هم درباره جلسات یکشنبه شورای شهر که پشت درهای بسته برگزار می شود.

این خبرنگار حتی جست و جوی قانونی نکرده که طبق قانون برگزاری جلسات غیر علنی منوط به رای گیری از اعضای شورای شهر برای هر جلسه غیر علنی است و بر این اساس باید برای برگزاری هر جلسه در روز یکشنبه باید رای گیری صورت گیرد که نمی گیرد.
چرا رای گیری صورت نمی گیرد؟
خبرنگار مربوطه با کمی جست و جو علت این موضوع را هم می توانست کشف کند. چون به اعتقاد رئیس و برخی از اعضای شورا این جلسات تماما علنی و با حضور نماینده روابط عمومی ولی بدون حضور مستمع برگزار می شود که واقعیتش در قانون چگونگی حضور مستمع هم آمده است..........

امیدوارم اگر قرار است گزارش انتقادی و چالشی نوشته شود با قدرت انتقاد شود تا هیچ ایرادی نتوان به آن گرفت و تاثیر انتقاد را هم داشته باشد . مثلا برای من همیشه این جای سوال داشته که چرا مردم را به جلسات شورا راه نمی دهند؟ و مردمی که خواستار گفت و گو با اعضای شورا ی شهر هستند تا مشکلات خود را بیان کنند باید پشت در صحن علنی شورای شهر بنشینند تا جلسه تمام شود.
من این موضوع را دنبال کردم ولی من تنها یک نفر هستم.........

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه

عشق، عشق می آفریند


عشق، عشق می آفریند؛
عشق، زندگی می بخشد؛
زندگی، رنج به همراه دارد؛
رنج، دلشوره می آفریند؛
دلشوره، جرات می بخشد؛
جرات، اعتماد به همراه دارد؛
اعتماد، امید می آفریند؛
امید، زندگی می بخشد؛
زندگی، عشق می آفریند؛
عشق، عشق می آفریند
.…
شاملو

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

پشت پرده ماجرای کمک شهرداری به لبنان و حاشیه ها

whدیروز شورای شهر بودم و هنوز تلفن های روابط عمومی شورا زنگ می خورد و مردم با عصبانیت و حتی با گریه نسبت به کمک 3 میلیارد تومانی شهرداری تهران به لبنانی ها اعتراض می کردند. خبری که قرار نبود خبری بشه!!

روز یکشنبه مثل همه یکشنبه ها سخنگوی شورا به روابط عمومی در طبقه دوم ساختمان شورا آمد و یک یک دستور جلساتی که در جلسه پشت درها بسته مطرح شده بود را به خبرنگاران اعلام کرد.بعد از اتمام سخنانش ، یک خبرنگار حاشیه نویس در همکاری با یک خبرنگار دیگر که خیلی خیلی اتفاقی از موضوعی خبردار شده بود از دانشجو پرسید که دیگر اتفاقی در جلسه امروز نیافتاد؟
دانشجو هم گفت: نه.

خبرنگار حاشیه نویس پرسیده پس این ماجرای کمک شهرداری به لبنان چی بوده؟ که سخنگو مجبور شده دستور جلسه ای که قرار بود رسانه ای نشود را اعلام کند.

بعد از لو رفتن ماجرا هم خبرنگاران این سوالات را پرسیدند که مثلا آيا صرف بودجه‌اي كه پول آن توسط شهروندان تهراني تأمين مي‌شود، در كشورهايي همچون لبنان يا عراق به لحاظ شرعي مشكل ندارد؟ یا اینکه چرا شهرداري به جاي كمك به لبنان اين اعتبار را صرف پرداخت وام به جوانان نمي‌كند؟یا اینکه مگه تهران شیعه نداره؟ و این اعتراض را هم مطرح کردند که چرا در رابطه با تصويب اين لايحه 2 فوريتي قبل از طرح سوال از سوي خبرنگاران،‌ اطلاع رساني نكرديد؟ که او مباحث را با كلماتي ديگر تكرار كرد و پاسخي در رابطه علت عدم اطلاع رساني به خبرنگاران را قبل از طرح سوال توسط آنان ارائه نكرد.

1-این خبر بازخوردهای فراوانی داشت.کسب اطلاع شده که در زمان بررسی این لایحه دو فوریتی در پشت درهای بسته شش نفر با آن مخالف بود و با توجه به غیبت دو نفر از اعضا هفت نفر با آن موافقت کردند و مصوب شد. افراد مخالف این لایحه خادم، شکیب ، ابتکار، نجفی ، مسجدجامعی و هادی ساعی بودند و موافقان شامل چمران، دانشجو، دبیر، طلایی ، شیبانی ، بیادی و احمدی نژاد بودند.آباد و کاشانی هم غایب بودند.

2-بعد از انتشار این خبر تلفن های شورا مرتب زنگ می خورد و مردم مشکل دار و غیر مشکل دار با فریاد و گریه همه این حرف را گفته اند که :چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! خیلی ها هم به تمام اعضا فحش و بدوبیراه گفته اند.

3-طبق قانون ،عوارضی كه توسط شوراهای اسلامی شهر، بخش و یا شهرك وضع می‌شود و حسب مورد برای تامین هزینه‌های «همان» شهر، روستا و یا شهرك در قالب بودجه شهرداری، شوراهای شهر، شهرك و بخش مربوط مصرف خواهد شد. حال كه در قانون به صراحت عنوان شده كه عوارض دریافتی باید در «همان» حوزه دریافت عوارض مصرف شود، مشخص نیست شورای شهر تهران با چه عنوان با لایحه‌ دوفوریتی برای كمك به مردم لبنان موافقت كرده است.

4- چند وقت پیش چمران و پورزرندی معاون اداری - مالی شهردار به لبنان رفتند.

5-دیروز هم یک نفر با خبرگزاری فارس مصاحبه کرده و گفته که كمك 30 ميليارد ريالي به لبنان پيشنهاد شورا بود نه شهرداري!!
یعنی توپ و تانک ماجرا را انداخته در زمین شورای شهر درحالیکه لایحه دو فوریتی بود نه طرح دوفوریتی !! همچنین افرادی مثل طلایی و دبیر که وابستگی آنها به قالیباف واضح است به آن رای می دهند!!در جلسه قطعا به دلیل لایحه دوفوریتی باید شهردار هم حضور می داشته ولی منابع آگاه نگفتند که شهردار مخالفتی کرده باشه!!

6-ضمن اینکه این موضوع مصوبه شورای امنیت ملی را دارد (به گفته بیادی). پس پشت ماجرا چه خبره که باید مصوبه شورا را داشته باشد یعنی بدون مصوبه نمی شد آن را اجرا کرد که هیچ فردی چیزی نفهمد.

7-خبرنگاران معمولا برای این خبر تیتر زده بودند :کمک شهرداری به لبنان اما خبرنگار فارس تیتر زده بود: "شهرداري 3 ميليارد تومان به شيعيان لبناني كمك مي‌كند " که به نظر من این تیتر خیلی خاص و حساسیت برانگیز در ابعاد بزرگتر و جهانی است.

8-حال باید دید که فرمانداری که مرتب به مصوبات شورا اعتراض می کند به این موضوع اعتراض می کند یا نه!!

پی نوشت:
اشک ها و لبخندها و البته اخم های کمک 3 میلیاردی به لبنان

پی نوشت 2-
گزارش کارگزاران هم جالبه

پی نوشت 3-
خانم ابتکار هم درباره دلیل مخالفتش نوشته

پی نوشت4-
برای من جای سوال دارد که آقای نجفی مثل دانشجو این خبر را در وبلاگش سانسور کرده

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

کلبه شیده

شیده گلم هم بالاخره وبلاگ دار شد.من که به تمام دوستانم ارادت دارم نسبت به این دوستم به طور ویژه تر ارادتمندم چون خیلی چیزها ازش یاد گرفتم. به کلبه شیده هم سر بزنید مطمئنا ضرر نمی کنید.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

به گل نشستن 15 ساله یک قایق در یکی از خیابان های تهران

من پیام های مردمی روزنامه ها را به طور مرتب مرور می کنم و دنبال کردن برخی از پیام ها خود می تواند سوژه گزارش باشند.

چند روز پیش یکی از دوستان خوبم زنگ زد و گفت: محبوب! تو که پیام های مردمی را می خوانی ،آیا درباره حضور یک قایق در پیاده رو یکی از خیابان های تهران چیزی دیده ای؟

گفتم که آره . چند بار یک شهروند زنگ زده و از شهرداری منطقه 12 خواسته تا قایقی قدیمی را که در یکی از خیابان های پایتخت قراردارد ببرد.دوستم هم گفت که از فروردین سال گذشته این پیام ها شروع شده و هر ماه چندبار تکرار می شده.ابتدا لحن آن شهروند خیلی محترمانه بوده ولی در اسفند ماه گویا خسته شده و به صورت اعتراضی پیام می گذارد.

گفتم:باز چه همتی دارد آن شهروند!!

دوستم این موضوع را به یکی از خبرنگارانش داد و امروز روایتی از ناگفته های تهران که روایت یک قایق است در روزنامه تهران امروز منتشر شد.

روایتی که شاید برای آن شهروند پیگیری که مرتب پیام می گذارد رفع شدن یک مزاحمت،سد معبر و .... باشد اما برای خیلی از شهروندان ساکن در اونجا این قایق تبدیل به خاطره شده است.خاطره دوران جنگ که در کنار قایق ، تانک و جیپ هم بود اما آن دو را بردند و قایق ماند...........

۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

کوچه باغ های طرشت

یک بخشی از دوران کودکی ام در کوچه باغ های طرشت که الان از باغ هایش کمتر نشانی می بینید ، گذشت.
خونه مادر بزرگ و پدربزرگم آنجا بود.
در ماه یکی دو بار همه خاله ها و دایی ها به همراه بچه هایشان که اغلب از من خیلی بزرگتر بودند در آن خانه با حیاط کوچکش جمع می شدند و کودکی سپری می شد.
تمام دوران کودکی مادرم هم در آن خانه بود. وقتی پدربزرگ رفت هنوز نشست های دوره ای برگزار می شد اما بعد از مدتی خانه فروخته شد. از طرشت خاطره ماند.دیگر جایی نبود که نشستی برگزار شود. مادر بزرگ که عزیز ما بود ،هم دیشب رفت....او عاشق بود.عاشق زندگی کردن...

بازخورد

پست قبلی ام بازخوردهای زیادی را به دنبال داشت. از فحش دادن به من تا انتشار این موضوع در چندین رسانه و وبلاگ و...!!

خیلی ها که از طریق سیستم کامنت بلاگر نتوانسته بودند نظر بدهند ، با ایمیل نظراتشون را گفتند.
دوست بسیار عزیزم ، فهیمه خضرحیدری هم از من خواست تا برای صفحه کافه روزنامه ، روزنامه اعتماد ملی یک یادداشت کوتاه بنویسم .یادداشت من با عنوان به دنبال حقوق شهروندي در مترو در روزنامه امروز اعتماد ملی کار شد که بیشتر تشریح این خبر و اتفاق هایی بود که منجر به حذف بلیت تک سفره شد و در نهایت اقدام این شهروند آورده شده است.

از طریق نظر یکی از دوستان هم متوجه شدم که آقای حمیدرضا ابک در ضمیمه امروز روزنامه اعتماد مطلبی دراین باره نوشته که عنوان آن :"استراتژي تبديل گل به بهار" است و بسیار وسیع تر به تحلیل این ماجرا پرداخته شده است.

دیروز هم به مدیرعامل شرکت بهره برداری مترو زنگ زدم و از او درباره این موضوع سوال کردم. او هم تائید کرد که این جزو حقوق آن شهروند و هر شهروندی که بخواهد یکبار از مترو استفاده کند محسوب می شود و بعد هم گفت در دنیا بلیت تک سفره را حذف نمی کنند بلکه قیمت آن را آنقدر زیاد در نظر می گیرند که هیچ فردی سراغ این نوع بلیت ها نرود و استفاده از بلیت اعتباری نهادینه شود. حذف بلیت تک سفره در شهریور سال 1386 نتیجه تصمیم مشترک بین فرمانداری تهران با شورای شهر بود چراکه فرمانداری معتقد بود قیمت 150 تومان برای این بلیت زیاد است............

برخی هم معتقد بودند که اصلاحات با این نوع کارها شکل می گیرد.........

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

شکایت یک شهروند به دیوان عدالت اداری به دلیل حذف بلیت تک سفره مترو

دیروز مثل همه یکشنبه ها بعد از جلسه غیر علنی شورای شهر، سخنگوی شورا به روابط عمومی آمد و گزارش جلسه را به خبرنگاران داد. دیروز روز اعتراض فرمانداری به مصوبات پیش از عید شورا بود که افزایش نرخ کرایه وسایل حمل و نقل را شامل می شد.

اعضای شورا هم به یکا یک اعتراض ها که شامل نرخ کرایه اتوبوس های خصوصی ، مینی بوس، مترو و تاکسی بود جواب دادند. وقتی دانشجو داشت درباره نرخ بلیت مترو و اعتراض فرمانداری صحبت می کرد، گفت:بلیت تک سفره مترو را شورا برای سال 1387 صدوپنجاه تومان تعیین کرد که با توجه به اعتراض فرمانداری آن را به 125 تومان کاهش داد.

من پرسیدم که پس ماجرای تثبیت هم اتفاق نیافتاد و نظر فرمانداری اعمال نشد ضمن اینکه در سال 1386 اصلا در سیستم مترو به دلیل اعتراض های فرمانداری اصلا بلیت تک سفره وجود نداشت. پس ماجرا از چه قرار است؟

دانشجو به یک ماجرای جالب اشاره کرد و آن این بود که بعد از اینکه شورا و فرمانداری در سال گذشته به این نتیجه رسیدند که بلیت تک سفره وجود نداشته باشد یک شهروندی پیدا شده و سر این ماجرا به دیوان عدالت اداری شکایت کرده و گفته:« من شاید بخواهم فقط یکبار از مترو استفاده کنم و این حق من است که بتوانم بلیت تک سفره بخرم ولی مترو این حق را از من گرفته است.»

دیوان عدالت اداری به این شکایت رسیدگی کرده و در نهایت رایی به نفع آن شهروند صادر شده است...............

بعد از اینکه دانشجو این ماجرا را تعریف کرد ، خبرنگارها خنده اشان گرفته بود و می گفتند چه همت و حوصله ای اون فرد داشت!!!

پی نوشت:گویا این نوشته من سوء تفاهمی را ایجاد کرده است.من گفتم: خبرنگاران خندیدند. نگفتم که خبرنگاران این شهروند را تمسخر کردند.برای خبرنگاران جالب بود و خندیدند ضمن اینکه اگر من بخواهم درباره ماجراهای مربوط به چرایی حذف بلیت تک سفره مترو بنویسم شاید از حوصله خیلی ها خارج باشد.همه این ماجرا ها هم تحلیل های خاص خودش را دارد. شاید من خبرنگار حوزه شهری به این نتیجه رسیده باشم که اصلا نباید بلیت فروشی در باجه انجام شود چراکه با آمار و ارقام مشخص شده که چقدر زیان به همراه دارد و باید به نوعی سیاست های تشویقی برای خرید بلیت اعتباری صورت گیرد بنابراین فردی که می خواهد یکبار از مترو استفاده کند باید هزینه های همان یکبار را هم بپردازد پس معنی ندارد که این مسئله را جزو حقوق شهروندی بدانیم بلکه باید با فرهنگ سازی اهمیت آن روی سکه را نشان دهیم.در ضمن اصلا منکر همت این شهروند نیستم و قطعا از شورا دنبال می کنم تا پیدایش کنم ........

پی نوشت2: هنوز فروش بلیت تک سفره در مترو آغاز نشده . اگر فرمانداری قیمت را تائید کرد لازم الاجرا می شود و مترو بلیت تک سفره هم می فروشد.

۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه

دولت:همه چیز گران شود الا کرایه تاکسی

در سایت های خبری می گشتم ، دیدم فرمانداری تهران فکسی را ارسال کرده و از قول فرماندار از اعضای شورای شهر خواسته تا نرخ کرایه وسائل حمل و نقل را در سال جاری تثبیت کند!!!!!

دلیش این بوده که «هر گونه تغییر در خصوص افزایش نرخ جابجایی مسافر مستقیما بر زندگی اقشار کم درآمد جامعه تاثیر گذار است.»
دلیل واقعا خنده داری است!!!

از زمانیکه یادم می آید هرساله قیمت کرایه تاکسی ها افزایش یافته حال یک زمانی در دوران احمدی نژاد در شهرداری تهران بود که اینقدر بی نظمی زیاد بود که در طول سال دوبار نرخ ها اضافه می شد اما الان دو سالی هست که کمی این مسئله همیشگی نظم پیدا کرده و برچسب های مشخص، قیمت ها را اعلام می کند.گرچه هنوز تاکسیرانی وضعیت مطلوبی ندارد اما از این نظر یک نظم مشاهده می شود.

دوران احمدی نژاد را یادم هست که شهرداری به دلایل نامعلوم لایحه نرخ کرایه ها را هیچ موقع در زمان مقرر به شورا نمی داد و بعد از اینکه تاکسیرانان خود اقدام به افزایش نرخ می کردند،شهرداری در یک عمل انجام شده قرار می گرفت و حتی اگر نرخی را کمتر از آنچه که معمول شده بود تصویب می کرد اما در عمل مجبور بود به نظر آنهایی که در خطوط قیمت ها را تعیین کرده بودند تن دهد.

مثلا این خبر را مشاهده کنید که در مهر سال 82 هنوز نرخ کرایه ها تصویب نشده بود و معاون حمل و نقل شهرداری قول داده بود که این نرخ ها که برای سال 82 بود به زودی تصویب می شود........

یا مثلا در ابتدای سال 83 بود که هنوز لایحه نرخ کرایه ها به شورا ارسال نشده بود ولی کرایه ها بالا رفته بود و چمران آن زمان اینگونه اظهار نظر کرده بود:هر اظهار نظري از جانب شورا افزايش كرايه تاكسي را در پي دارد

این گزارش را هم خبرگزاری فارس از بازار آشفته نرخ کرایه ها در سال 83 نوشته بود که بدون هیچ مصوبه ای افزایش یافته بود

در نهایت هم در خرداد 1383 نرخ کرایه تاکسی ها در شورا تصویب که افزایش 15 درصدی داشت

سال 84 هم این نابسامانی وجود داشت اما در سالهای 85 و 86 وضع بهتر بود گرچه مطلوب نبود.مطمئنا قیمت پائین تر کرایه ها به نفع من نوعی که هر روز از تاکسی استفاده می کنم هم هست اما در این اظهار نظرها نباید فراموشکار باشیم.

هر ساله افزایش قیمت ها بیداد می کند اما فرمانداری می گوید: نرخ کرایه تاکسی ها تثبیت شود. الان نرخ چی تثبیت شده که نرخ کرایه تثبیت شود؟ آن ور قضیه تاکسیرانان قرار دارند که آنها هم قطعا مثل همه ما شهروند این شهر هستند......

به نظر من اگر دولت نگران افزایش کرایه ها است چرا به بخش تاکسیرانی سوبسید نمی دهد؟ من هم در توانم نیست که به دلیل کار خبرنگاری که انجام می دهم روزانه چندین هزار تومان را فقط برای کرایه استفاده از تاکسی اختصاص دهم ولی از صحبت های سیاسی دولتی ها هم حسابی شاکی می شوم!!!

این افراد همه چیز را از دیدگاه سیاسی می بینند!!!
امسال فقط خدا به داد مردمی برسد که به دلیل اینکه سال سرنوشت خیلی ها هست باید درگیر دعواهای سیاسی دولت و شهرداری شوند!!!! و تنها متضرر این دعواها باشند.

۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

زندگی خصوصی شهردار لندن سوژه داغ بی بی سی

یک ماه دیگر انتخابات بسیار مهم شهرداری در شهر لندن انگلیس برگزار می شود. از چند ماه پیش بحث های مربوط به این انتخابات در رسانه های مختلف دنیا داغ شده و رسانه ای مانند بی بی سی زندگی خصوصی شهردار فعلی را مورد هدف قرار داده.
کن لیوینگستون شهردار فعلی و بسیار جنجالی لندن می خواهد برای بار سوم شانس خود را امتحان کند .او که نماینده حزب کارگر هست رقابت بسیار نزدیکی با نماینده محافظه کاران یعنی بوریس جانسون دارد.

داشتم خبرهای مربوط به شهرداران جهان را مرور می کردم که دیدم بی بی سی در تیتری زده که شهردار لندن پنج فرزند دارد و در لید خبر آمده که اعلام این موضوع که شهردار لندن ینج فرزند از سه مادر متفاوت دارد رقابت های انتخاباتی شهرداری را تحت تاثیر قرار داده است!!

البته بلافاصله از قول شهردار لندن آورده که رای دهنده ها هیچ گاه به زندگی خصوصی او علاقه ای ندارند.

بعد عنوان شده که شهردار لندن دو فرزند از فردی که با او زندگی می کند(پارتنرش)دارد. دو دختر از یک نفر دیگر و یک پسر از فرد دیگری!!

حالا مشخص نیست پر رنگ شدن این موضوع توسط رسانه ای مانند بی بی سی تا چه حد می تواند آراء مردمی را تحت تاثیر خودش قرار بده. ضمن اینکه در هر دوره لیوینگستون در زمان انتخابات جنجال به پا کرده است.در دوره اول انتخابات ،حزب کارگر گزینه دیگری برای شهرداری داشت اما لیوینگستون با اصرار فراوان می خواست نماینده این حزب در انتخابات باشد که در نهایت منجر به اخراج او از حزب شد. او در آن انتخابات به طور مستقل شرکت کرد و مهمترین رقیبش نماینده حزب کارگر بود. همین اقدام جنجالی او باعث شد تا توجه افکار عمومی جلب شود و او بالاترین را رای را بیاورد.........
ملاقات او با هوگو چاوز و اظهاراتش علیه یهودیان هم جنجال های دیگر شهرداری است که معروف به RED KEN هست.

۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

پل بی آر تی یک شبه غیب شد

پایه های پل بی آر تی یک شبه از خیابان آزادی غیب شد.
دو ماه یا بیشتر بود که در خیابان آزادی - تقاطع بهبودی بخشی از خط تندرو اتوبوسرانی یا همان بی آر تی را بسته بودند و کارگران شهرداری مشغول عملیات عمرانی بودند.شاید در مرحله اولیه عملیات عمرانی همه از یکدیگر می پرسیدند که شهرداری مشغول چه کاری است اما مدتی نگذشت که پایه های پلی در آنجا نصب شد و همگان بر این باور رسیدند که به خاطر چراغ قرمز تقاطع مذکور،شهرداری در حال اجرای یک تقاطع غیر همسطح است تا اتوبوس های تندرو بدون ماندن پشت چراغ قرمز مسیر خود را بدون معطلی بپیمایند.

عملیات عمرانی به کندی پیش می رفت تا اینکه در تعطیلات نوروزی ، وقتی شهروندان چند روز پیش از خواب بیدار شدند و گذرشون به خیابان آزادی رسید دیدند از پایه های پل خبری نیست و کل آن محدوده آسفالت شده است و خط بی آرتی به طور مستقیم امتداد پیدا کرده است.

حال ماجرای هزینه های فراوان اولیه و جمع آوری پایه های پل چیه را باید بعد از خواب رسانه ها در تعطیلات نوروزی پیگیری کرد.......

۱۳۸۷ فروردین ۳, شنبه

زن دوم در سینما آزادی















دیروز سوار بر ماشین از کنار سینما آزادی می گذشتم. پشت چراغ قرمز لحظه ای متوقف شدم.انگار از فضا موجود جدیدی در خیابان عباس آباد تقاطع وزرا فرود آمده بود. همه چشم ها سوی سینما آزادی بود.جلوی سینما هم جمعیت فراوانی موج می زد.از پوستر فیلم خبری نبود بلکه قسمت هایی از فیلم زن دوم روی تابلوی اصلی سینما در حال نمایش بود.مردم هم در انتظار شروع سانس اکران فیلم بودند.

گرگ و میش هوا نمای بیرونی سینما را جذاب تر می کرد. یاد اوایل بهمن افتادم که در یک صبح سرد و برفی زمستانی برای تهیه گزارش عازم سینما آزادی بودم.هنوز سینما شکل واقعی خود را نگرفته بود اما همه مصمم بودند تا سینما به جشنواره فیلم فجر برسد.
آن روز با یکی از مهندسان و مجریان ساخت مجدد سینما آزادی همکلام شدم و آنقدر صحبت ها طولانی شد که به قرار مصاحبه بعدی ام با فریدون حسن پور کارگردانی که در روز آتش سوزی سینما آزادی فیلمش یعنی تعطیلات تابستانی در حال اکران بود نرسیدم.

از طبقه به طبقه سینما بازدید کردیم. آن روز تنها دو سالن کوچک سینما آزادی آماده بود. یکی از سالن ها آبی و دیگری قرمز بود.تجربه جذابی بود.
در ایام جشنواره هم دو فیلم جشنواره را در سینما آزادی دیدم اما چون هنوز سالن آماده آماده نبود، مشکلاتی را به وجود آورد.
اما حالا سینما آماده است و ..............

۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه

عید آمد و....


عيد آمد و ما خانه ي خود را نتكانديم
گردي نسترديم و غباري نستانديم
ديديم كه در كسوت بخت آمده نوروز
از بيدلي آن را زدر خانه برآنديم
هر جا گذري غلغله ي شادي و شور است
ما آتش اندوه به آبي ننشانديم
آفاق پر از پيك و پيام است،
ولي ما پيكي ندوانديم و پيامي نرسانديم
احباب كهن را نه يكي نامه بداديم
و اصحاب جوان را نه يكي بوسه ستانديم
من دانم و غمگين دلت، اي خسته كبوتر
سالي سپري گشت و ترا ما نپرانديم
صد قافله رفتند و به مقصود رسيدند
ما اين خرك لنگ زجويي نجهانديم
ماننده افسونزدگان، ره به حقيقت
بستيم و جز افسانه ي بيهوده نخوانديم
از نه خم گردون بگذشتند حريفان
مسكين من و دل در خم يك زاويه مانديم
طوفان بتكاند مگر "اميد" كه صد بار
عيد آمد و ما خانه خود را نتكانديم
مهدي اخوان ثالث ، اسفند 1343

تو را دوست می دارم

تو را به جای همه کسانیکه که نشناختم دوست می دارم
تو را به خاطر همه روزگارانی که نمی زیستم دوست می دارم
برای خاطر عطر گسترده ی بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می‌شود
و برای نخستین گل‌
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی رِماندشان
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
جز تو که تواند مرا منعکس کرد؟
من خود ، خویشتن را بس اندک می بینم
بی تو جز گستره یی بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروزمی‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
تو را به خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
می‌اندیشی که تو تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشیدی رخشانی هستی که بر من می‌تابی، هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزنددر این بیشه‌زار خزان زده
شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز
«پل الوار شاعر فرانسوی»

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

قالیباف با احمدی نژاد در یک همایش!!!






این عکس ها تنها در سایت سما(سایت شهرداری) منتشر شده است. خبرنگارو رسانه ای به طور رسمی به این مراسم که همایش نکوداشت شهدای ادیان الهی بود دعوت نشد.دلیلش هم مشخص نیست و هم مشخص است.فقط خبر سخنرانی قالیباف و چمران منتشر شده و مشخص نیست که احمدی نژاد سخنرانی کرده یا نه!!

۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

خبرگزاری شهری دولت برای تخریب در راه است

از این ور و آن ور شنیده می شود که بزودی خبرگزاری شهری دولت راه می افتد.
همان این ور و آن ور می گوید که هدف اصلی خبرگزاری تخریب قالیباف است.
همان این ور و آن ور می گوید در حال شناسایی خبرنگاران این حوزه هستند.
همان این ور و آن ور می گوید که قول حقوق و مزایایی می دهند که.......
این ور و آن ور خیلی چیزهای دیگر هم می گوید اما نمی دانم صلاح باشد گفته شود یا نه؟

۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

آنها که در شورا باز هم وزیر ماندند

یکی از خبرنگارانی که در شورای دور اول با او آشنا شدم و این آشنایی و دوستی تا کنون ادامه داشته شیده لالمی است که هم اکنون دبیری گروه گزارش روزنامه تهران امروز را بر عهده دارد.دغدغه های مشترکمان درباره شورا و شهرداری این دوستی را عمیق تر کرده اما من همیشه از او یاد گرفته ام و قلمش را خیلی دوست دارم......... او دل پری از شورای سوم دارد(مانند من). مطلبی را خواست تا در وبلاگم قرار دهم که خواندنش را خیلی توصیه می کنم. شاید این مطلب به نوعی تحلیل کوتاهی باشد درباره برخورد های رسانه ای اعضای اصلاح طلب و اصولگرای شورا با مصداق هایی که می آورد و.....


کسوت وزیری در شورای شهر
*شیده لالمی

در هفته ای که به نام منابع طبیعی در تقویم تاریخ ایران نامگذاری شده و در روزی مزین به نام درختکاری است قرار بود در روزنامه تهران امروز گزارشی به پاسداشت فرهنگ طبیعت دوستی ایرانیان که البته در جریان توسعه در دهه های اخیر گاه از سر بی توجهی و گاه عامدانه آسیب هایی را متحمل شده تهیه کنیم .

در طول این هفت و هشت سال گذشته که روزگار خبرنگاری ما در مسیر خیابان و بهشت و پرسه زدن در راهروهای شورای شهر و شهرداری تهران گذشت و از این منطقه به آن اداره برای نوشتن از شهری که مبتلا به دردهای بسیار است بیش از همه از عذاب وجدان های شهری نوشتم که در مسیر توسعه یافتگی درختان پیر و جوانش را قربانی می کند و قربانی طماعی زمین بازان و بی توجهی مدیران .

در روزهایی که خیلی دور نیست در خبرگزاری میراث فرهنگی آتش خبرهای مربوط به نابودی درختان خیابان ولی عصر را با همین قلمی که حرمت استقلالش را تا امروز به هزار سختی نگاه داشتم ،روشن کردیم و آنقدر از بیچارگی این درختان زیر آوار سیمان نوشتم و نوشتیم که بالاخره ریشه این درختان از آوار سیما رها شد . در تمام این سه سال آنقدر شماره تلفن مختاری ، رییس سازمان پارک ها و فضای سبز را گرفتم که چند روزی پیش تر با وجود گذشت بیش از یک سال از تماس تلفنی با او، زمانی که گزارشگران گروه در جستجوی شماره او بودند شماره او در میان دهها مدیر شهری هنوز در حافظه ام مانده بود. موضوع چنارهای پیر تهران تنها بخشی از دغدغه های من برای درختان شهر بود.

از آن روزها ، روزهای زیادی سپری نشده و هنوز هم در رفت و آمدهایم به شمیران باغ های سر راه را حاضر غایب می کنم . با چنین انگیزه ای است در هفته آخر اسفند می خواهیم در روزنامه ای که منتسب به شهردار تهران است گزارشی بنویسم . بدیهی است که سخت می توان در این رسانه انتقاداتی را متوجه مدیران شهری کرد اما ما کار را به بایسته های فرهنگی و نیز طبیعت دوستی ایرانیان و مهمتر از آن استدلال های کارشناسی موافق و مخالف گره می زنیم تا گزارش برای انتشار قابل دفاع باشد. قرار است خبرنگار گروه با خانم ابتکار برای این روز که اتفاقا در دایره تخصص ایشان هست و نیز ایشان مسوول پاسخگویی در مورد پرسش های زیست محیطی خبرنگاران هستند( بنا به مسوولیتی که در شورای شهر دارند) صحبت کند.یک روز می گذرد و وقتی جویا می شوم که چه شد ؟ همکارم می گوید مسوول دفتر ایشان گفته اند خانم ابتکار فقط برای صفحه 1 یا 2 روزنامه صحبت می کنند و یادداشت می دهند و وقتشان را برای صفحه 14 تلف نمی کنند!صحبت های مسوول دفتر خانم ابتکار کافی است تا آزردگی هایم از این برخوردهای بی منطق و به شدت از بالا به پایین برخی اعضای شورا با خبرنگاران تازه شود آنقدر که به مسوول دفتر خانم ابتکار گلایه می کنم و او می گوید من امانتدارم و حرف های شما را به ایشان می رسانم .

می دانم که خانم ابتهاج شنیده هایش را از گلایه های یک خبرنگار شهری که اتفاقا بیشتر روزهای خبرنگاری اش را پشت درهای شورای شهرتهران سپری کرده به گوش ابتکار خواهد رساند. با این همه این گلایه ها که حالا بیشتر از شش ماه است درون من و درون برخی دیگر از دوستان و خبرنگاران مستقل شورا انباشته شده بهانه ای می شود تا از دریچه این وبلاگ شهری که شاید پیرترین وبلاگ خبرنگار شهری در ایران باشد گلایه ها را بنویسم برای آنها که دغدغه دارند برای این شهر و شاید فراتر از این شهر .

در ماه هایی که از سال 86 گذشت بارها برای گفت و گو با اعضای شورای شهر تهران به ویژه اعضای اصلاح طلب که فکر می کردم برای آبادانی این شهر برنامه ها و حرف های تازه دارند پیشقدم شدم نه برای روزنامه تهران امروز که حتی برای روزنامه کارگزاران. پیگیری ها برای گفت و گو با محمد علی نجفی به واقع تلاش بیهودی بود که با برخورد های از بالا به پایین و سرد او در سه تا چهار مرتبه ملاقات حضوری بی نتیجه ماند و این همان مسیری بود که با اندکی تفاوت در باب گفت و گو با مسجد جامعی تکرار شد. فکر می کردم می توان دغدغه های حوزه میراث فرهنگی و بافت های تاریخی را با این عضو فرهنگی شورا بی پرده به گفت و گو نشست .

روزی که رایی به نام او بر صندوق ارای شورا می ریختم باخودم فکر می کردم بالاخره کسی مثل او در این چهارسالی که در شورا هست با آن دغدغه هایی که در مصاحبه هایش در مورد هویت و فرهنگ این شهر و اینکه تهران را یک شهر ایرانی می کنیم ، گفته حتما به داد دردهای بی فرهنگی این شهر خواهد رسید و غباری از میراث تاریخی فراموش شده این شهر خواهد زدود. اما نتیجه همه پیگیری های من در این یک سال اندی گویای آن است که هیچ نباید به انگیزه های آن روزها فکر کنم چرا که دغدغه ای نیست و این شورایی که ما فکر می کردیم در دوره سوم در نتیجه حضور چهره های سرشناس به شورایی قدرتنمد برای پیشبرد امور تهران تبدیل خواهد شد نه تنها از شورای دوم که به مراتب از شورای اول بی خاصیت تر است .

این برخورد اخیر در هفته منابع طبیعی اما برای من کافی بود تا گلایه هایم از افرادی که اسفند سال گذشته به نام اصلاح طلبان به آنها رای دادم سر ریز شود و بنوسیم که شما در این یک سال گذشته موفق شدید تردیدهای جدی در باورهای هشت و سال اندی من و دیگر خبرنگارانی که در حوزه شهری قلم می زنند و اتفاقا همگی جزو خبرنگاران قوی حوزه شهری و فعال در روزنامه های اصلاح طلب بودند،ایجاد کنید.

شما که در طول این یک سال برای گفت و گوی تخصصی در مورد موضوعات شهری دست رد به سینه بسیاری از ما که کمتر اهل سیاست بودیم ، زدید اما در عوض در گفت و گوهای دیگری از دغدغه های نداشته سیاسی شان برای آبادانی این ممکلت گفتند در حالی که هیچ طرحی از شما به نام آبادانی این شهر در شورا به تصویب نرسید. شما که نهادینه کردن مدیریت تخصصی در شهر تهران را شعار می دادید اما در این یک سالی که از فعالیت شورای سوم گذشت به تنها چیزی که فکر نکردید تخصصی شدن مدیریت شهری در تهران و توجه به مسایل تخصصی این شهر بود.

اگر سخنان اعضای شورای شهر را پس از انتخابات شوراها تحلیل محتوا نکرده بودم ، اگر شعارهایی که به نام این شهر و این شهروندان این اعضای را راهی شورای پایتخت نکرده بود هنوز یک به یک در ذهنم باقی نمانده بود شاید ساده تر می شد از کنار این همه تناقض های آشکار عبور کرد.

در همه این هشت سالی که پله های شورا را بالا و پایین رفتیم و رازهای مگوی شورا را دیدیم و دم برنیاوردیم هیچ گاه به خاطر ندارم که چمران به دلیل گزارش های سریالی و بسیار تندی که در زمان دولت اصلاحات در نقد شهرداری وقت در روزنامه ایران می نوشتم زبان به گلایه باز کند یا به دلیل این نقادی ها از پاسخ به پرسش هایم امتناع کند. امروز اما می توان در مقام یک فرد اصلاح طلب که شعار آزادی بیان ، آزادی روزنامه نگاری مستقل و کثرت گرا و هزار آزادی دیگر می دهد ایستاد و پرسش های خبرنگاران را به دلیل نقدهایی که نه در روزنامه که در این فضای کوچک وبلاگ ها می نویسند بی پاسخ گذاشت یا آنها را مقید کرد که حتما برای صفحات 1 و 2 روزنامه شان با برخی اعضای شورا تماس بگیرند. امروز مسوول دفتر خانم ابتکار می تواند خبرنگارانی چون من را که در همه این سال ها به حزبی شدن و سیاسی شدن تن ندادم ، به اتهام کار کردن در روزنامه تهران امروز مواخده کند و وقتی از گلایه خبرنگاران مستقل از برخورد نامناسب اعضای اصلاح طلب شورا با خبرنگاران می گویم، بگوید : تهران امروز خیلی هم روزنامه مستقلی نیست .

بله تهران امروز روزنامه مستقلی نیست مانند همه روزنامه های این مملکت . درست مثل روزنامه اعتماد ، مثل روزنامه اعتماد ملی و درست شبیه به روزنامه همشهری و کارگزاران . اساسا مگر روزنامه مستقلی جز در زمان کوتاهی در دوران مشروطه در این مملکت منتشر شده است؟

اگر تهران امروز روزنامه مستقلی نیست و ما به دلیل اینکه روزنامه نگاریم و کاری غیر از نوشتن نمی دانیم سرمان را بالا نگه می داریم که امروز در همین روزنامه مشغول به کاریم همانطور که استادان روزنامه نگاری ما در روزنامه همشهری و جام جم و پول و زندگی ما از اندک درآمد همین راه می گذرد اما به هنوز استقلال حرفه ای خودمان را حفظ کردیم و این سمت های مقطعی و رشد های پفکی موجب نشده به جای عمل کردن حرف بزنیم و به شعارگرایی دچار شویم که وضعیت امروز کشور و هزینه هایی که از بابت انتخابات دولت نهم می دهیم ماحصل همین وعده های عملی نشده گذشته و برج عاج نشینی برخی هاست که گویی هنوز در شورای شهر کسوت وزیری را از تن خارج نکردند بی خبر از آنکه که آن سبو بشکست و این پیمانه ریخت.

اگر تا به امروز گاه اسامی و نام ها و شعارها در جریان برگزاری انتخابات انگیزه ای بود برای حضور و حمایت از حرکتی که فکر می کردیم با باورهای ما همسوست امروز دیگر به برکت حرکت و مشی نمایندگانی که در دوره سوم انتخاب کردیم نام ها و شعارها نه حرکتی در ما ایجاد می کند و نه انگیزه ای که انگیزه های ما در بی عملی افرادی که به باور آنها به پای صندوق های رای رفته بودیم دود شد و زیر این خاکستر دیگر آتشی نیست که پدیدار شود و حقا که کسی که گرفتار زندگی نیست اسیر مرگ می شود.

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

آرشیو گم شده برگشت


زمانی آرشیو روزنامه همشهری به عنوان روزنامه شهرداری برای من منبع خبری بسیار بسیار خوبی بود تا اینکه دو سال پیش با ورود همشهری آنلاین، ارتباط من به کل با این روزنامه قطع شد.

یک عادت همیشگی من این است که صبح های زود خبرهای روزنامه هایی که در اینترنت سایت دارند را چک می کنم ، روزنامه همشهری هم یکی از اصلی ترین این روزنامه ها بود که هر روز صفحه شهری آن را می خواندم . وقتی در حال تهیه گزارشی بودم آرشیو همشهری به کمکم می آمد مثلا زمانی درباره تونل رسالت گزارشی می نوشتم و دنبال یک نکته بودم و آن هم خبر کلنگ زنی این پروژه بود . حدود 2 ساعت در آرشیو همشهری جستجو کردم و بالاخره آنچه را که می خواستم پیدا کردم!!

اما از زمانیکه همشهری آنلاین ایجاد شد دیگر این سایت برای من جذابیتی ندارد و در سایت گم می شوم. بارها هم ، من و دوستانم اعتراض کردیم که چرا آرشیو را حذف کرده اند اما نتیجه نداشت تا اینکه الان متوجه شدم بعد از دو سال اعتراض های افرادی مثل من جواب داده و آرشیو همشهری برگشته است.
خبر خوبی بود................

مرتبط: آرشیو همشهری را نجات دهید

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

پرنده خارزار

در افسانه ها از پرنده اي شگفت انگيز ياد شده است.....
پرنده اي که تنها يکبار در طول زندگيش آواز مي خواند....
از بدو تولد او به دنبال خارزار است و تا آنرا نيابد آرام ندارد آنگاه که يافت تيزترين و بلندترين خار را انتخاب کرده و خود را در ميان آن اسير مي کند و زيباترين آواز را سر مي دهد تا جائيکه جان مي سپارد....
بلبلان و چکاوکان با مرگ او آواز سر مي دهند....
او تمام زندگي خود را به يک آواز مي بازد....
آوازي که همه آنرا مي شنوند....
و خداوند و فرشتگان نيز در آسمانها گوش فرا مي دهند و لبخند بر لبانشان جاري مي گردد....

از "رمان پرندگان خارزار اثر کالین مک کالو"

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

کیهان و خوانندگان:زبان دوم مترو عربی باشد

گویا دو زبانه شدن اعلام نام ایستگاه های مترو حاشیه های فراوانی را به دنبال داشت. در یک ماه اخیر که در مترو این اتفاق افتاده می شود واکنش های متفاوت مردم را هم مشاهده کرد.

خبرگزاری فارس هم گزارشی نوشته و از ابداع زبان جدید در مترو تهران انتقاد داشته است. اما چند روز پیش داشتم بخش مربوط به پیام های مردمی روزنامه کیهان را می خواندم .فردی پیام گذاشته بود که :

«چند روز است كه اسامي ايستگاه هاي مترو به زبان انگليسي هم اعلام مي شود. زبان انگليسي در بسياري ديگر از جنبه هاي زندگي ما سلطه دارد و لازم است دقت كنيم كه آن را گسترش ندهيم. با توجه به اين كه غالب مسافران مترو فارس و اقليتي عرب هستند و اگر مي خواهيم كه از غرب زدگي دوري كنيم، زبان دوم را پس از فارسي، زبان قرآن بدانيم.»

این هم یک نوع اظهار نظره دیگه!!!!!!!!!

دلم گرفته است

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است
فروغ(دیروز سالگردش بود)

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

کاندیداهای هشت سال پیش مجلس: احمدی نژاد، الهام، رضایی و.....

با کیک روی عکس آن را در ابعاد بزرگتر مشاهده می کنید

این عکس را از آرشیو روزنامه هایم در هشت سال پیش پیدا کردم. این عکس نشان می دهد که احمدی نژاد بعد از شرکت در انتخابات نخستین دوره شوراهای شهر و روستا که راهی به شورای تهران نبرد و گویا نفر 24 شد، شانس خود را در انتخابات مجلس ششم امتحان می کند که باز هم شکست می خورد.

از آن زمان یک تصمیم مهم توسط این فرد گرفته می شود و آن هم تدارک ویژه و خاص برای انتخابات دومین دوره شوراهای شهر بود. هسته مرکزی تصمیم گیری ها در دانشگاه علم و صنعت یعنی در جایی که استاد دانشگاهش هست شکل می گیرد.آبادگران به وجود می آید و لیست شورای شهر تهران توسط احمدی نژاد چیده می شود.برخی از دوستان او مانند شریعتمداری، زیاری و حتی زریبافان در لیست آبادگران تهران قرار می گیرند. برخی از افراد دیگری که در لیست احمدی نژاد قرار می گیرند دورادور او را می شناسند ولی تاکید می کنند که لیست توسط این فرد تهیه شده است.

لیست احمدی نژاد با کمترین درصد شرکت مردم در انتخابات پیروز می شود و نخستین گام شورای منتخب!! انتخاب شهردار است. احمدی نژاد یک گزینه است در کنار سعیدی کیا که شانسی برابر او دارد اما افرادی که در شورای شهر حسابی سنگ او را به سینه می زدند ومی زنند در آن زمان مخالف شهردار شدن این فرد بودند. رای گیری داخلی صورت می گیرد در نهایت تعداد آراء بعد از چندین سری رای گیری هشت به هفت به نفع احمدی نژاد می شود. با هم قول و قرار می گذارند با توجه به اینکه شهردار شدن احمدی نژاد قطعی است در صحن علنی برای اینکه شهردار جدید از پشتوانه رای بالایی برای کار کردن برخوردار شود آنهایی که رای منفی دادند رای خود را تغییر دهند.در نهایت در صحن علنی احمدی نژاد با 12 رای مثبت ، دو ممتنع و یک مخالف شهردار می شود.

آبادگران گام بعدی را در مجلس هفتم بر می دارد وبعد نوبت به ریاست جمهوری می رسد..............

این ماجراها یک پیام جالب دارد. فردی که در خیلی از انتخابات به عنوان کاندیدای عضویت شرکت می کرد اما به دلیل نا شناخته بودن راه به جایی نمی برد اما در نهایت شهرداری تهران برای او از سکوی پرش هم چیزی فراتر بود...........

پی نوشت:منبع خیلی از اطلاعاتی که در اینجا آورده ام مصاحبه با افرادی است که گفته هایشون قرار بود کتاب شود اما نشد که بشه!!

پی نوشت 2: این لیست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز و ائتلاف خط امام و رهبری است که چون کل عکس در اسکنر جا نمی شد همین قسمتش را در وبلاگ گذاشتم.

۱۳۸۶ بهمن ۱۸, پنجشنبه

رفتار زشت قالیباف با بیش از 30 خبرنگار


گویا یک جلسه انتخاباتی باعث شد تا قالیباف شهردار تهران با بیش از 30 خبرنگار رفتار زشتی داشته باشد.

خواننده های این وبلاگ نگویند که احیانا من مشکلی دارم . نه! من مشکلی ندارم. من دوست دارم آنچه را که واقعا دیدم در اینجا انعکاس یابد. حال در دو پست قبلی واقعیت برخورد قالیباف با خبرنگار ایران به آن گونه که شرح دادم بود و در برنامه دیروز برج میلاد اینگونه بود که شرح می دهم :

از روابط عمومی شهرداری اس ام اس آمد که بهره برداری از سالن همایش های برج میلاد در ساعت 14 با حضور قالیباف برگزار می شود.فکس برنامه هم رسیده بود. ساعت یک و نیم عازم برج میلاد شدم که زنگ زدند و گفتند برنامه به ساعت چهار و نیم بعد از ظهر منتقل شده است.مجبور شدم به محل کارم برگردم اما ساعت چهار و نیم در سالن بودم.برنامه تا نزدیکای هفت بعد از ظهر ادامه داشت. به خبرنگاران حاضر گفته بودند که بیرون سالن همایش تریبون درست کرده اند تا قالیباف در آنجا با خبرنگاران صحبت کند. من هزار بار به روابط عمومی گفتم :« به خودش گفتید؟ وسط راه کسی باهاش مصاحبه نمی گیره؟حتما میاد؟مثل دفعه های قبل نشه ها!!»

آنها هم با اطمینان می گفتند که با خود شهردارهماهنگ شده است اما برنامه تمام شد. قالیباف از سالن بیرون آمد و حتی نیم نگاهی به خبرنگارانی که دور تریبون منتظر ایستاده بودند نکرد و راهش را کشید و رفت. بچه ها سریع تا آسانسور او را همراهی کردند و تا سوار آسانسور شد همه اعتراض ها هم بلند شد که این چه وضعیتی است، تریبون درست می کنید و راهتون را می کشید و می روید. گویا قبل از اینکه در آسانسور بسته شود قالیباف یک چیزهایی فهمیده بود اما فکر نکنید احیانا از آسانسور بیرون آمد ها . نه از این خبرها نبود اما در عوض مدیرعامل برج میلاد را از آسانسور بیرون کرد تا جوابگوی خبرنگاران باشد. خبرنگارها هم خیلی رک و صریح به میرصادقی گفتند که ما نمی خواهیم با شما مصاحبه کنیم.

در پارکینگ ، دنیامالی معاون فنی و عمرانی شهرداری را دیدیم. دورش جمع شدیم و گلایه کردیم.او می گفت :آقای قالیباف ارادت خاصی به خبرنگاران دارند. ما می خندیدیم و با عصبانیت می گفتیم :داریم این ارادت را در تمام برنامه ها مشاهده می کنیم.

به نظر من این برخوردها همه به خاطر نظامی بودن این فرد است که اگر حتی مدیرکل روابط عمومیش به او بگوید که چنین برنامه ای را تدارک دیده اند به خاطر تفکر نظامی اش آنچه را که خود تصمیم می گیرد اجرا می کند. به نظر من قالیباف می توانست ده دقیقه دیرتر به جلسه انتخاباتی اش برود اما اینگونه به خبرنگاران بی احترامی نکند. ما خبرنگاران مثلا نماینده افکار عمومی هستیم بنابراین با این رفتارها به تمام شعارهای قشنگشون پشت کردند و تفکر واقعی خودشون را درباره جامعه نمایان کرده اند.من اهل تخریب کردن کسی نیستم ولی همیشه منتقد شهرداری بودم .من حتی برخورد توهین آمیز شهردار با خبرنگار ایران را تائید نمی کنم اما معتقدم دروغ هم نباید بگوئیم.

این را بدانید که در برنامه میدان آزادی گویا از سوی همین روزنامه ایران از آن ماجرا هم عکس و هم فیلم تهیه شده است. پس می توان نتیجه گرفت که یک برنامه از قبل چیده شده بود اما بعد از آن برنامه اصلا انتظار چنین برخوردی را از شهردار نداشتم.

من خیلی راحت می گویم که به هیچ عنوان احمدی نژاد را قبول ندارم اما هیچ وقت چنین برخوردی از طرف احمدی نژاد شهردار با خبرنگارها نشد(حتی اگر تبلیغی بوده باشد).فقط خبرنگاران در برنامه های احمدی نژاد خیلی معطل می شدند که همین همیشه مورد اعتراض بود.
اگر توانستم بخشی از فیلم برخورد قالیباف با خبرنگاران را در وبلاگم قرار می دهم.

۱۳۸۶ بهمن ۱۴, یکشنبه

گاف رئیس فراکسیون زنان مجلس.سیمون دوبوار یا سیمون بولیوار

آمنه با من تماس گرفت که آیا در تهران خیابانی با نام سیمون دوبوارداریم؟ من هم گفتم آره ولی سیمون بولیوار منظورته دیگه؟ گفت : نه منظورم همون سیمون دوبوار نویسنده کتاب معروف جنس دوم است. گفتم: نه .خیلی بعید می دونم . اصلا با عقل جور درنمی آید.

پرسیدم : ماجرا از چه قراره؟
گفت: دبروز فاطمه آلیا رئیس فراکسیون زنان با ایسنا مصاحبه کرده و گفته که پیشنهاد می شود به جای خیابان سیمون دوبوار در غرب تهران که مروج فرهنگ فمنيستي مشخصي است نام شهدای زن گذاشته شود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

گفتم:در غرب تهران ،خیابان و مجسمه ای وجود دارد که در زمان احمدی نژاد در شهرداری تهران از آن با حضور هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا بهره برداری شد که اسمش مبارز ونزوئلایی یعنی سیمون بولیوار است نه خانم فمینیستی با نام سیمون دوبوار!!!

به آمنه گفتم برای اینکه مطمئن شود به معصومه آباد رئیس کمیته نامگذاری شورای شهر تماس بگیرد که آباد خیابان سیمون بولیوار را تائید کرد.......


خود آمنه در وبلاگش در این باره نوشته است. ضمن اینکه باید به نماینده محترم شهروندان تهرانی در مجلس شورای اسلامی که هنوز شهر خودش را نمی شناسد گفت که گویا نام شهدای زن پیش از این بر روی خیابان ها گذاشته شده است. این حرف من، به استناد گزارش سایت بی بی سی در چند سال پیش است.