۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

روزی به نام خبرنگار

سال گذشته نزدیکای روز خبرنگار، از جایی که حدود 9 سال برایش کار خبر می کردم جدا شدم. جدا شدن از این مکان برایم سخت نبود گرچه روزهای بیکاری روزهای دردآوری را برایم به ارمغان آورد.

در آنجا تنها یک استاد برای من بسیار قابل احترام بود. تنها او بود که گه گاهی پایم را در این یکسال به آنجا می کشاند اما چند روز پیش این استاد که مدیر اخبار آنجا بود رفت.....وقتی خبر رفتنش را از جایی که سالها برایش تلاش کرده بود شنیدم شوکه شدم.

اگر فردا روز خبرنگار است و اگر هنوز می توانم در این بازار بگیر و ببند رسانه ها خودم را خبرنگار بمانم نباید روزی را فراموش کنم که تنها 18 سال داشتم و تازه دبیرستان و پیش دانشگاهی را تمام کرده بودم . آن روزها با عشق و علاقه به کار خبر روی آوردم و مشوق اصلی من همین استاد خوبم بود....

۶ نظر:

هوشنگ گفت...

درست می‌شه. بهتر میشه. دنیا همیشه یه جور نمی‌مونه.

hadi گفت...

سلام
این روز رو به شما تبریک میگم
موفق وپایدار باشید.
هادی خباززاده

شكلات تلخ گفت...

سلام
تبريك تهنيت تسليت ...
توي اون روز همه اين ها رو به هم گفتيم
روز خوبي نبود !

اما من براي تو و همه دوستاي خوبي كه مي دونم چقدر دل پر درد داريد روزهاي پر فروغ رو آرزو مي‌كنم.
ازت بي خبرم ! مثل خودم از خودم ! زياد حوصله ندارم.

مراقب خودت هستي !؟

تنهایی گفت...

محبوب دلم برای این استاد البته سال 79 خیلی تنگ شده دلم برای نیکو دلم برای فضای سالهای 79 و 80 تنگ شده اما سالهای بعدش را دوست ندارم یادم بیاد چراکه چهرهای آدما تغییر کرد .این استاد هم برای من خیلی قابل احترام است.

كرمي گفت...

روزتان نو روز
روزتان مبارك
خسته نباشيد
پاينده باشيد

كرمي گفت...

در ضمن من اين استاد شما را نشناختم.
منظورتون اقاي كيايي ك نيست انشاالله؟؟؟؟