ديشب قاليباف با همسر و پسرش دور يك ميز نشسته بودند و از غسال هاي بهشت زهرا ميزباني مي كردند.
مراسم تجليل از غسال ها بود . يه آن ياد دوسال ونيم پيش افتادم كه احمدي نژاد لباس كارگرهاي شهرداري را پوشيده بود و تو مصلي كلي دوربين تلويزيوني احاطه اش كرده بودند و لحظه لحظه مراسم روي آنتن بود ولي ديشب از اون دوربين ها تو رستوران بوستان گفتگو خبري نبود!!چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
122 غسال با خانواده هاشون تو مراسم بودند كه از اين تعداد 20 نفرشون خانم بودند.
قبل از قاليباف ، پسر و همسرش كه مشاور شهردار در امور بانوان هست پيداشون شد و بعد قاليباف سر تك تك ميزها اومد و به ميهمان ها خوش آمد گفت.
رضائيان مديرعامل سازمان بهشت زهرا ، كه 38 ساله تو شهرداريه و 20 ساله مديرعامل سازمان بهشت زهرا است ، مراسم را شروع كرد.
بعد از رضائيان گلايه نامه يكي از غسال هاي خانم به نمايندگي از تمام غسال ها خونده شد. از اينكه شغلشون در بين عموم مردم چندش آور خونده ميشه، اظهار ناراحتي كرد و....
خلاصه بعد از مراسم تجليل ، غسال ها شام را مهمون شهرداري بودند.
يكي از بچه هاي خبرنگار از قاليباف خواست مصاحبه بگيره كه قاليباف گفت اينقدر خسته هست كه نمي دونه قاشق غذا را تو دهنش برده ويا تو چشمش!!!!!
مراسم تجليل از غسال ها بود . يه آن ياد دوسال ونيم پيش افتادم كه احمدي نژاد لباس كارگرهاي شهرداري را پوشيده بود و تو مصلي كلي دوربين تلويزيوني احاطه اش كرده بودند و لحظه لحظه مراسم روي آنتن بود ولي ديشب از اون دوربين ها تو رستوران بوستان گفتگو خبري نبود!!چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
122 غسال با خانواده هاشون تو مراسم بودند كه از اين تعداد 20 نفرشون خانم بودند.
قبل از قاليباف ، پسر و همسرش كه مشاور شهردار در امور بانوان هست پيداشون شد و بعد قاليباف سر تك تك ميزها اومد و به ميهمان ها خوش آمد گفت.
رضائيان مديرعامل سازمان بهشت زهرا ، كه 38 ساله تو شهرداريه و 20 ساله مديرعامل سازمان بهشت زهرا است ، مراسم را شروع كرد.
بعد از رضائيان گلايه نامه يكي از غسال هاي خانم به نمايندگي از تمام غسال ها خونده شد. از اينكه شغلشون در بين عموم مردم چندش آور خونده ميشه، اظهار ناراحتي كرد و....
خلاصه بعد از مراسم تجليل ، غسال ها شام را مهمون شهرداري بودند.
يكي از بچه هاي خبرنگار از قاليباف خواست مصاحبه بگيره كه قاليباف گفت اينقدر خسته هست كه نمي دونه قاشق غذا را تو دهنش برده ويا تو چشمش!!!!!
مراسم خوبي بود .مخصوصا كه با چندتا از بچه هاي خبرنگار پيش غسال ها رفتيم و با اونها مصاحبه كرديم.يكي از غسال ها وقتي داشت ماجراي شستن پسربچه هشت ساله را كه سه روز پيش اووده بودنش غسالخونه را تعريف مي كرد اشك تو چشماش جمع شده بود و اين در حالي بود كه پسربچه هشت ساله خودش حسابي داشت شيطوني مي كرد.